[ویکی الکتاب] معنی سُبَاتاً: راحتی و فراغ - قطع (اگر خواب را قطع خوانده ، بدین جهت بوده که در خواب تصرفات نفس در بدن قطع میشود یا اینکه خواب قطعی است برای کار وفعالیت ، با کلمه "سبت" به معنی شنبه نیز هم ریشه است چون در شنبه نیز برای یهود قطع و تعطیلی کار محسوب می شد )
ریشه کلمه:
سبت (۹ بار)
«سُبات» در لغت از مادّه «سبت» (بر وزن وقت) به معنای قطع نمودن است، سپس، به معنای تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده، و این که: «روز شنبه» را در لغت عرب «یوم السبت» می نامند، به خاطر آن است که نامگذاری آن از برنامه یهود گرفته شده; چرا که روز شنبه، روز تعطیلی آنها بود. تعبیر به «سُبات» در سوره «نبأ» اشاره لطیفی به تعطیل قسمت های قابل توجهی از فعالیت های جسمی و روحی انسان در حال خواب است و همین تعطیل موقت، سبب استراحت و بازسازی اعضای فرسوده، تقویت روح و جسم، تجدید نشاط انسان و رفع هر گونه خستگی و ناراحتی و بالاخره آمادگی برای تجدید فعالیت می شود.
قطع. بریدن (مفردات) . راغب گوید یعنی خواب را بریدن عمل قرار دادیم نا گفته نماند سبات در آیه آرامش و استراحت است و ان نوعی قطع عمل است یعنی خوابتان را برای شما آرامش قرار دادیم چنانکه فرموده ، غافر:61. سکون و آرامش در شب همان خواب و یا خواب قسمتی از آن است. در صحاح از جمله معانی سبت گفته «السبت الراحة... و السبات النوم واصله الراحة» در نهج البلاغه خطبه 219 آمده «فَکَاَنَّهُمْ فِی ارْتِجالِ الصِّفَةِ صَرْعی سُباتٍ» و در خطبه 22 فرموده «نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ» در این دو جمله ظاهراً مراد از سبات خواب است و آن مغایر با معنای اوّلی نیست که خواب قطع فعالیّت ظاهری است ولی در آیه شریفه باید راحتی و آرامش معنی کرد. سبت یهود سبت یهود عبارت از قطع عمل در شریعت موسی است و آن مطابق روز شنبه است، شش بار در قرآن کریم ذکر شده و یکبار فعل ، . در قاموس کتاب مقدس درباره سبت به تفصیل سخن گفته از جمله گوید: سبت اسم آن روزی است که قوم یهود از تمامی اعمال خود دست کشیده استراحت میکردند و این لفظ از عبرانی معرّب گشته و معنی استراحت میدهد. حکم چهارم از احکام عشره که امر به حفظ روز سبت مینماید... مبنی بر این است که خداوند آن روز را تقدیس فرمود آنگاه احکام یهود را درباره آن روز تذکّر میدهد. نا گفته نماند: در تورات فعلی سفر خروج باب 20 بند 8 گوید: روز سبت را یاد کن تا آن را تقدیس نمائی شش روز مشغول باش و همه کارهای خود را به جا آور، اما روز هفتمین سبت یهود خدای تو است در آن هیچ کار مکن. تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و بهیمه ات . زیرا که در شش روز خداوند آسمان و زمین و دریا را که در آنهاست به ساخت و در روز هفتم آرام فرمود. از این روشن میشود که سبت روز تعطیل یهود است ولی آفریدن آسمان و غیره در شش روز و استراحت روز هفتم افسانه است وقت آفرینش روزهای هفته نبود و اینکه در قرآن گریم «فی سِیَّةِ اَیّامٍ» منظور شش دوران است که شاید میلیونها سال باشد ولی تورات روز 24 ساعته میگوید. از قرآن مجید نیز روشن میشود که روز سبت در یهود روز نحترمی بوده است . و در تهدید دیگران عذاب اهل سبت را پیش کشیده و فرماید . یهود را مخاطب قرار داده و فرماید . * . ظاهراً مراد از سبت در آیه معنای مصدری است چنانکه راغب آن را ترک در سبت گفته است «عَلَی الَّذینَ» چنانکه المیزان گفته دلالت بر علیه و ضرر دارد یعنی ترک عمل در روز سبت بر کسانی قرار داده شد که در ان اختلاف کردند. به نظر میآید که ترک عمل در روز سبت ابتدا حکم و جوبی نبوده و در اثر مراعات نکردن و اختلاف در محترم شمردن و نشمردن آن حکمش تشدید شده است چنانکه از آیه. نیز روشن میشود که تحریم بعضی از حلالها در اثر طغیان و ستمشان بوده است و لفظ «اِنَّما جُعِلَالسَّبْتُ» دلالت دارد که آن جوابی است از سؤالی مقدّر چون آیه قبلی «ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً» ممکن است کسی بگوید: پس چرا اسلام سبت ندارد؟ جواب این است که: سبت بر علیه یهود وضع شد و گرنه از اول نبود. اصحاب سبت آنها قومی از یهود بودند، در کنار دریا سکنی داشتند و روز شنبه را محترم نشمرده و در آن دست از کار نکشیدند و نصیحت نیکوکاران را وقعی ننهادند تا به عذاب خداوند گرفتار گشتند قرآن مجید در سوره اعراف آیه 163 به بعد وضع آنها را چنین نقل میکند: بپرس از یهود از شهریکه در کنار دریا و مشرف به آن بود آنگاه که در روز سبت تجاوز میکردند ماهیهایشان را روز سبت و تعطیل به روی آب میآمدند و آشکار می شدند. روزیکه تعطیل نکرده بودند چنین نمیآمدند ما به دین وسله آنها را در اثر فسقشان امتحان میکردیم مردمی که در مقابل ترک احترام سیت ساکت بودند به مردمی که نهی از منکر میکردند گفتند: قومی را که خدا هلاکشان خواهد کرد و یا به عذاب سختی دچارشان خواهد نمود چرا موعظه میکنید؟ گفتند: اعتذاری است پیش خدا و شاید هم از این عمل پرهیز کنند. بالاخره نصیحت ناصحان قبول نیافتاد تا آنها را که نهی از منکر میکردند نجات دادیم و ستمگران را به عذاب سختی گرفتار نمودیم و چون در کار حرام تجاوز کردند گفتیم بوزینگان شوید و از رحمت خدا مطرود گردید. عین آیات چنین است . از این آیات بدست میآید که: آنها در روز سبت تجاوز کرده و دست از کار نکشیدهاند. و نیز آنها که نهی ارز منکر میکردند نجات یافتهاند متجاوزین و تارکین نهی از منکر همه هلاک شدهاند. و ایضاً در آیات دو جور عذاب ذکر شده است یکی «اَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ» و دوّمی میمون شدن. به نظر میآید اوّلی راجع به تارکین نهی از منکر و دوّمی به صید کنندگان است. در مجمع گوید: هر دو فرقه هلاک شدند و فرقه نهی از منکر نجات یافتند این از اباعبداللّه علیه السلام نقل شده است عیاشی نظیر آن را حضرت باقر علیه السلام نقل کرده است و نیز ار عکرمه نقل می کند که به محضر ابن عباس وارد شدم مقابلش قرآنی بود این آیه را «فَلَمّا نَسُواما ذُکِّرُوا بِهِ» میخواند و و میگریست آنگاه گفت: میدانم که خدا صیادان ماهی را هلاک کرد و فرقه نهی از منکر را نجات داد ولی نمیدانم با آنهاکه نهی نکردند و خود نیز مدتکب نشدند چه کرد. المیزان از عکرمه روایت کرده که به ابن عباس گفتم فدایت شوم نمیبینی که فرقه ساکت فعل صیادان را مکروه داشته و به فرقه دیگر گفتند: چرا اینها را موعظه میکنید خدا هلاکشان خواهد کرد. ابن عباس گفت به من دو تا لباس ضخیم دادند. یعنیقولمرا درباره نجات آن دسته پذیرفت و به من دو خلعت داد. آنگاه المیزان گوید عکرمه اشتباه کرده ساکتان هر چند صید نکردهاند لیکن به گناه بزرگتر که ترک نهی ار منکر باشد مرتکب شدهاند و فرقه ناهیه با قول «مَعْذِرَةً اِلَی رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» آنها راهشدار دادهاند و این میرساند که یأس از تأثیر موعظه نبوده تا نهی از منکر ساقط شود... ایضاً فرموده «اَنْجَیْنا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَن السُّوءِ» نجات را فقط به فرقه ناهیه منحصر کرده هیچ مانعی نیست که «اَلَّذینَ ظَلَمُوا» به فرقه ساکت هم شامل باشد. ایراد المیزان به ابن عباس نیز وارد است وانگهی به نظر ما «اَلَّذینَ ظَلَمُوا» فقط فرقه ساکت است و یا لا اق شامل آنها نیز میباشد زیرا که «کُونوا قِرَدَةً» قطعاً مال صیدان است المیزان از کافی از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده آنها سه صنف اند صنفی نجات یافتند و صنفی مسخ و صنفی هلاک شدند. عیّاشی در تفسیر خود از امام باقر علیه السلام قصّه اصحاب سبت را که اهل ایله بودند از قوم ثمود نقل کرده و در آن هست که آنها واقعاً مسخ شده و به صورت میمونها در آمدند و مثل میمون صدا میکردند. المیزان نیز آن را از تفسیر قمی و عیاشی نقل میکند. یعضی از مفسران شیعه و اهل سنت خود را بهفشار میاندازند که اینگونه آیات را طور دیگر تفسیر نمایند مثلاً در شکافتن دزریا برای موسی جزر و مدّ را عنوان کرده و در اینجا گفتهاند که باطن آنها مثل بوزینه شد و اخلاقشان یکپارچه تقلید و بی ارادگی شد و استقلال فکر را از دست دادند. چنانکه بوزینهها چنین اند. ولی خوب نیست آیه را از ظاهر آن برگردانیم جائیکه قرآن از تکلّم عیسی در حین ولادت و تولد او بدون پدر ئ خنک شدن آتش بر ابراهیم و اژدها شدن عصای موسی و آمدن تخت ملکه سباء از مسافت دور و... خبر میدهد چرا آیه را به ظاهر آن حمل نکنیم و از قدرت خدا چه بعدی دارد؟ رجوع شود به «قرد».
ریشه کلمه:
سبت (۹ بار)
«سُبات» در لغت از مادّه «سبت» (بر وزن وقت) به معنای قطع نمودن است، سپس، به معنای تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده، و این که: «روز شنبه» را در لغت عرب «یوم السبت» می نامند، به خاطر آن است که نامگذاری آن از برنامه یهود گرفته شده; چرا که روز شنبه، روز تعطیلی آنها بود. تعبیر به «سُبات» در سوره «نبأ» اشاره لطیفی به تعطیل قسمت های قابل توجهی از فعالیت های جسمی و روحی انسان در حال خواب است و همین تعطیل موقت، سبب استراحت و بازسازی اعضای فرسوده، تقویت روح و جسم، تجدید نشاط انسان و رفع هر گونه خستگی و ناراحتی و بالاخره آمادگی برای تجدید فعالیت می شود.
قطع. بریدن (مفردات) . راغب گوید یعنی خواب را بریدن عمل قرار دادیم نا گفته نماند سبات در آیه آرامش و استراحت است و ان نوعی قطع عمل است یعنی خوابتان را برای شما آرامش قرار دادیم چنانکه فرموده ، غافر:61. سکون و آرامش در شب همان خواب و یا خواب قسمتی از آن است. در صحاح از جمله معانی سبت گفته «السبت الراحة... و السبات النوم واصله الراحة» در نهج البلاغه خطبه 219 آمده «فَکَاَنَّهُمْ فِی ارْتِجالِ الصِّفَةِ صَرْعی سُباتٍ» و در خطبه 22 فرموده «نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ» در این دو جمله ظاهراً مراد از سبات خواب است و آن مغایر با معنای اوّلی نیست که خواب قطع فعالیّت ظاهری است ولی در آیه شریفه باید راحتی و آرامش معنی کرد. سبت یهود سبت یهود عبارت از قطع عمل در شریعت موسی است و آن مطابق روز شنبه است، شش بار در قرآن کریم ذکر شده و یکبار فعل ، . در قاموس کتاب مقدس درباره سبت به تفصیل سخن گفته از جمله گوید: سبت اسم آن روزی است که قوم یهود از تمامی اعمال خود دست کشیده استراحت میکردند و این لفظ از عبرانی معرّب گشته و معنی استراحت میدهد. حکم چهارم از احکام عشره که امر به حفظ روز سبت مینماید... مبنی بر این است که خداوند آن روز را تقدیس فرمود آنگاه احکام یهود را درباره آن روز تذکّر میدهد. نا گفته نماند: در تورات فعلی سفر خروج باب 20 بند 8 گوید: روز سبت را یاد کن تا آن را تقدیس نمائی شش روز مشغول باش و همه کارهای خود را به جا آور، اما روز هفتمین سبت یهود خدای تو است در آن هیچ کار مکن. تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و بهیمه ات . زیرا که در شش روز خداوند آسمان و زمین و دریا را که در آنهاست به ساخت و در روز هفتم آرام فرمود. از این روشن میشود که سبت روز تعطیل یهود است ولی آفریدن آسمان و غیره در شش روز و استراحت روز هفتم افسانه است وقت آفرینش روزهای هفته نبود و اینکه در قرآن گریم «فی سِیَّةِ اَیّامٍ» منظور شش دوران است که شاید میلیونها سال باشد ولی تورات روز 24 ساعته میگوید. از قرآن مجید نیز روشن میشود که روز سبت در یهود روز نحترمی بوده است . و در تهدید دیگران عذاب اهل سبت را پیش کشیده و فرماید . یهود را مخاطب قرار داده و فرماید . * . ظاهراً مراد از سبت در آیه معنای مصدری است چنانکه راغب آن را ترک در سبت گفته است «عَلَی الَّذینَ» چنانکه المیزان گفته دلالت بر علیه و ضرر دارد یعنی ترک عمل در روز سبت بر کسانی قرار داده شد که در ان اختلاف کردند. به نظر میآید که ترک عمل در روز سبت ابتدا حکم و جوبی نبوده و در اثر مراعات نکردن و اختلاف در محترم شمردن و نشمردن آن حکمش تشدید شده است چنانکه از آیه. نیز روشن میشود که تحریم بعضی از حلالها در اثر طغیان و ستمشان بوده است و لفظ «اِنَّما جُعِلَالسَّبْتُ» دلالت دارد که آن جوابی است از سؤالی مقدّر چون آیه قبلی «ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً» ممکن است کسی بگوید: پس چرا اسلام سبت ندارد؟ جواب این است که: سبت بر علیه یهود وضع شد و گرنه از اول نبود. اصحاب سبت آنها قومی از یهود بودند، در کنار دریا سکنی داشتند و روز شنبه را محترم نشمرده و در آن دست از کار نکشیدند و نصیحت نیکوکاران را وقعی ننهادند تا به عذاب خداوند گرفتار گشتند قرآن مجید در سوره اعراف آیه 163 به بعد وضع آنها را چنین نقل میکند: بپرس از یهود از شهریکه در کنار دریا و مشرف به آن بود آنگاه که در روز سبت تجاوز میکردند ماهیهایشان را روز سبت و تعطیل به روی آب میآمدند و آشکار می شدند. روزیکه تعطیل نکرده بودند چنین نمیآمدند ما به دین وسله آنها را در اثر فسقشان امتحان میکردیم مردمی که در مقابل ترک احترام سیت ساکت بودند به مردمی که نهی از منکر میکردند گفتند: قومی را که خدا هلاکشان خواهد کرد و یا به عذاب سختی دچارشان خواهد نمود چرا موعظه میکنید؟ گفتند: اعتذاری است پیش خدا و شاید هم از این عمل پرهیز کنند. بالاخره نصیحت ناصحان قبول نیافتاد تا آنها را که نهی از منکر میکردند نجات دادیم و ستمگران را به عذاب سختی گرفتار نمودیم و چون در کار حرام تجاوز کردند گفتیم بوزینگان شوید و از رحمت خدا مطرود گردید. عین آیات چنین است . از این آیات بدست میآید که: آنها در روز سبت تجاوز کرده و دست از کار نکشیدهاند. و نیز آنها که نهی ارز منکر میکردند نجات یافتهاند متجاوزین و تارکین نهی از منکر همه هلاک شدهاند. و ایضاً در آیات دو جور عذاب ذکر شده است یکی «اَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ» و دوّمی میمون شدن. به نظر میآید اوّلی راجع به تارکین نهی از منکر و دوّمی به صید کنندگان است. در مجمع گوید: هر دو فرقه هلاک شدند و فرقه نهی از منکر نجات یافتند این از اباعبداللّه علیه السلام نقل شده است عیاشی نظیر آن را حضرت باقر علیه السلام نقل کرده است و نیز ار عکرمه نقل می کند که به محضر ابن عباس وارد شدم مقابلش قرآنی بود این آیه را «فَلَمّا نَسُواما ذُکِّرُوا بِهِ» میخواند و و میگریست آنگاه گفت: میدانم که خدا صیادان ماهی را هلاک کرد و فرقه نهی از منکر را نجات داد ولی نمیدانم با آنهاکه نهی نکردند و خود نیز مدتکب نشدند چه کرد. المیزان از عکرمه روایت کرده که به ابن عباس گفتم فدایت شوم نمیبینی که فرقه ساکت فعل صیادان را مکروه داشته و به فرقه دیگر گفتند: چرا اینها را موعظه میکنید خدا هلاکشان خواهد کرد. ابن عباس گفت به من دو تا لباس ضخیم دادند. یعنیقولمرا درباره نجات آن دسته پذیرفت و به من دو خلعت داد. آنگاه المیزان گوید عکرمه اشتباه کرده ساکتان هر چند صید نکردهاند لیکن به گناه بزرگتر که ترک نهی ار منکر باشد مرتکب شدهاند و فرقه ناهیه با قول «مَعْذِرَةً اِلَی رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» آنها راهشدار دادهاند و این میرساند که یأس از تأثیر موعظه نبوده تا نهی از منکر ساقط شود... ایضاً فرموده «اَنْجَیْنا الَّذینَ یَنْهَوْنَ عَن السُّوءِ» نجات را فقط به فرقه ناهیه منحصر کرده هیچ مانعی نیست که «اَلَّذینَ ظَلَمُوا» به فرقه ساکت هم شامل باشد. ایراد المیزان به ابن عباس نیز وارد است وانگهی به نظر ما «اَلَّذینَ ظَلَمُوا» فقط فرقه ساکت است و یا لا اق شامل آنها نیز میباشد زیرا که «کُونوا قِرَدَةً» قطعاً مال صیدان است المیزان از کافی از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده آنها سه صنف اند صنفی نجات یافتند و صنفی مسخ و صنفی هلاک شدند. عیّاشی در تفسیر خود از امام باقر علیه السلام قصّه اصحاب سبت را که اهل ایله بودند از قوم ثمود نقل کرده و در آن هست که آنها واقعاً مسخ شده و به صورت میمونها در آمدند و مثل میمون صدا میکردند. المیزان نیز آن را از تفسیر قمی و عیاشی نقل میکند. یعضی از مفسران شیعه و اهل سنت خود را بهفشار میاندازند که اینگونه آیات را طور دیگر تفسیر نمایند مثلاً در شکافتن دزریا برای موسی جزر و مدّ را عنوان کرده و در اینجا گفتهاند که باطن آنها مثل بوزینه شد و اخلاقشان یکپارچه تقلید و بی ارادگی شد و استقلال فکر را از دست دادند. چنانکه بوزینهها چنین اند. ولی خوب نیست آیه را از ظاهر آن برگردانیم جائیکه قرآن از تکلّم عیسی در حین ولادت و تولد او بدون پدر ئ خنک شدن آتش بر ابراهیم و اژدها شدن عصای موسی و آمدن تخت ملکه سباء از مسافت دور و... خبر میدهد چرا آیه را به ظاهر آن حمل نکنیم و از قدرت خدا چه بعدی دارد؟ رجوع شود به «قرد».
wikialkb: سُبَاتا