لغت نامه دهخدا
- ابناسبات ؛ شب و روز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خواب سبک.
۳. دهر، روزگار.
۴. مرد زیرک.
۵. (اسم مصدر ) (پزشکی ) بیماری خواب زدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری می رسد.
مترادف ها
رخوت، بی علاقگی، سبات، خواب مرگ، بی حالی، مرگ کاذب، موت کاذب، تهاون
اغماء، بیهشی، سبات
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
خمودگی
سبات در لغت از ماده سبت ( بر وزن وقت ) به معنی قطع نمودن است ، سپس به معنی تعطیل کردن کار به منظور استراحت آمده ، و اینکه روز شنبه را در لغت عرب یوم السبت می نامند به خاطر آنست که نامگذارى آن از برنامه یهود گرفته شده چرا که روز شنبه ، روز تعطیلی آنها بود .
- سِنَه /senat/
- پینکی
- پینکی
آرامش ، استراحت
آرامش و استراحت
آرامش و استراحت
این آماسی در ابتدای مغز ، از مایة آمیخته از صفرا و بلغَم است مانند آن تب که آن را غب غیر خالص می خوانند و نشان این بیماری آن است که بیمار به آن می ماند که گوئی در خواب است ولکن چشمش بازاست . هدایت المتعلمین فی طب ص 240