ساییده
/sAyide/
مترادف ساییده: سابیده، سوده ، کوبیده، نرم، سوهان زده، سوهان خورده، صیقلی، زدوده
متضاد ساییده: ناسوده، نساییده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- پاردم ساییده ، پاردم سابیده ؛ زرنگ. محنک. گرم و سرد دیده. گربز بی شرم.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. صیقل شده، زدوده.
۳. فرسوده.
مترادف ها
نرم، صیقلی، ساییده
ساییده، مندرس
ساییده
ساییده
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید