سایه از آن سایه پروردند خلق از عدل تو
آفتابی وز تو عالم را ضیاء نور ناب.
سوزنی.
من میوه خام سایه پرورد نیم جز چشمه خورشید جهانگرد نیم.
خاقانی.
سایه پرورد شد دل تو چو گل غم پرورده چگل چه خوری.
خاقانی.
سایه پرورد غمت در آفتاب رستخیزفرش استبرق بزیر سایبان انداخته.
عرفی ( از آنندراج ).