سایه های سیاه

دانشنامه عمومی

سایه های سیاه ( به انگلیسی: Dark Shadows ) فیلمی کمدی - ترسناک است که بر اساس مجموعه ای گوتیک ( ۱۹۶۶–۱۹۷۱ ) به همین نام ساخته شده است. کارگردان فیلم تیم برتون است و نقش اول فیلم، جانی دپ در نقش خون آشامی ۲۰۰ ساله به نام بارناباس کالینز است. [ ۲] این فیلم غروب ۱۰ می ۲۰۱۲ اکران شد. [ ۳] [ ۴]
در سال ۱۷۶۰ «جاشوا» و «نائومی کالینز» از لیورپول انگلیس به آمریکای شمالی می روند. آن ها یک منطقهٔ ماهیگیری در مین به نام «کالینزپورت» و ملک بزرگ «کالین وود» را احداث می کنند. پسر خانواده، «بارناباس» قرار است پسری ثروتمند و مالک کالین وود شود. او قلب جادوگری به نام «آنجلیک بوچرد» را که خدمتکار آنهاست می شکند. آن جادوگر با جادو، پدر و مادر او را می کشد و خانوادهٔ کالینز را طلسم می کند. بارناباس جادوی سیاه را یادمی گیرد تا ثابت کند که آنجلیک یک جادوگر است. او عاشق «جوزت دو پرس» می شود. آنجلیک از حسادت جوزت را طلسم می کند و او تحت تأثیر طلسم به سمت پرتگاه می رود تا خودش را از بالای آن پرت کند. بارناباس به دنبال جوزت می دود اما دیر می رسد. بارناباس به قصد خودکشی خودش را به پایین پرت می کند اما می فهمد که نمی تواند خودش را بکشد چون آنجلیک او را به یک خون آشام تبدیل کرده است. آنجلیک مردم شهر را متقاعد می کند که او یک خون آشام است و مردم بارناباس را در تابوتی زنجیر شده در جنگل زنده به گور می کنند.
در سال ۱۹۷۲ دختری به نام «مگی ایونز» با قطار به کالینزپورت می رود تا پرستار پسری به نام «دیوید کالینز» شود. وقتی در قطار است تصمیم می گیرد تا اسمش را به «ویکتوریا وینترز» تغییر دهد و از آن خانواده بخواهد تا او را «ویکی» صدا کنند. چند هیپی او را به ملک کالین وود می رسانند و ویکتوریا با ۴ نفر از اعضای خانواده، خدمتکاران ( ویلی لومیس و خانم جانسون ) و «الیزابت کالینز»، رئیس خانواده آشنا می شود. او می فهمد که مادر دیوید در دریا غرق شده است و دیوید باور دارد که روح مادرش با او حرف می زند. الیزابت، کالین وود را که رو به نابودی است، به ویکتوریا نشان می دهد. ویکتوریا با «کارولین»، دختر ۱۵ سالهٔ الیزابت که لجباز و عصبی و عاشق موسیقی است آشنا می شود. وقت شام با بقیهٔ اعضای غیرعادی خانواده آشنا می شود: «راجر»، برادر الیزابت و پدر دیوید و «دکتر جولیا هافمن»، روانپزشکی الکلی که برای کمک به دیوید استخدام شده است، اما تاکنون موفق نشده است برای او کاری بکند. دیوید با یک ملافه به شکل روح می آید تا ویکتوریا را بترساند. دیوید از روح مادرش که با او صحبت می کند، تعریف می کند. کارولین به او می گوید که دیوانه شده است اما ویکتوریا می گوید که به روح اعتقاد دارد. بعد از شام وقتی که ویکتوریا در اتاقش است می بیند که دوباره دیوید به شکل روح درآمده است اما وقتی ملافه را کنار می زند روح جوزت را می بیند که می گوید: «او دارد می آید!» و بعد بالای چلچراغی بزرگ می رود و خودش را به همان شکلی که از صخره پرت شده بود، به پایین می اندازد و غیب می شود.
عکس سایه های سیاه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس