سایه مرگ ( به انگلیسی: Death's Shadow ) هفتمین کتاب از مجموعه دیموناتا نوشتهٔ نویسنده ایرلندی دارن شان است. سایه مرگ از زبان بک روایت می شود و شرح اولین مبارزهٔ مریدان با موجودی قدرتمند به نام سایه است. دارن شان ابتدا قصد داشت این کتاب را با نام اس. اس دمونیک ( S. S Demonic ) منتشر کند، ولی این نام به دلیل شباهت به عنوان جلد قبلی، توسط ویرایشگر کتاب رد شد. [ ۱]
کتاب ابتدا شرحی از زندگی برانابوس را می گوید:
مادر برانابوس، بریجیتا یک زن زیبا و معمولی بود. وی قصد ازدواج با یک شاهزاده را داشت. شاهزاده خشم کاهن را برانگیخته بود، به همین دلیل در روز عروسی آنها، کاهن شیطانی را فراخواند و آن شیطان بریجیتا را دزدید و به او تجاوز کرد. بعد از این ننگ، شاهزاده به دستور شاه ماینوس، بریجیتا را مخفیانه به اقریطس فرستاد تا توسط میناتور درون هزارتوی مرگ کشته شود. میناتور بریجیتا را کشت ولی برانابوس را زنده نگه داشت و مثل پسر خودش پرورش داد. بعد از مدتی تیسوس، میناتور را کشت و برانابوس آواره شد. او سالهای متمادی درون جهان انسان ها و دیموناتا رفت و آمد می کرد و هیچ چیز از دنیا نمی دانست. او پسری ساده و به ظاهر خنگ بود که در دنیا ول می گشت. سرانجام او به ایرلند وارد شد و دراست را پیدا کرد. برانابوس قصد داشت به دیموناتا برگردد برای همین با کاهن همراه شد و به دستور او به قلعه بک رفت و آنها را برای کمک به دراست آورد. برانابوس عاشق بک شده بود و این اولین عشق واقعی زندگیش بود. وقتی بک داخل غار گیر افتاد و کشته شد، برانابوس مدت ها داخل غار ماند و سرانجام به قصد خودکشی خودش را به دریا پرت کرد. موجودات کهن او را نجات دادند و پرورش دادند، تا جایی که مثل یک جوان عاقل می توانست حرف بزند و زندگی کند و به جنگ شیاطین برود. برانابوس متوجه شد که موجودات کهن از زمین رفته اند و فقط یکی از آنها در نیوگرنج ماند و وظیفهٔ نجات دنیا را به برانابوس محول کرد. با رفتن آخرین موجود کهن، برانابوس مأمور نجات دنیا از شر شیاطین شد.
بعد از شکست لرد لاس درون غار، برانابوس به همراه کرنل و گروبز به دیموناتا رفت تا به هویت سایه پی ببرد. بک نیز با درویش در کارشری ویل ماند تا بعد از هزار و ششصد سال محبوس بودن داخل غار، طعم آزادی را بچشد. درویش که از مرگ بیل - ای و تسخیر شدن پیکرش توسط بک، عصبانی بود، رفتاری سرد و خشن با بک در پیش گرفته بود. میرآ به بک گفت که باید با درویش صحبت کند تا او از این رفتار دست بکشد. زمانی که بک و درویش مشغول صحبت کردن هستند، گروهی گرگ نما و تفنگدار به خانهٔ درویش حمله می کنند و کار به حمله قلبی درویش و بستری شدنش داخل بیمارستان می انجامد.
کتاب ابتدا شرحی از زندگی برانابوس را می گوید:
مادر برانابوس، بریجیتا یک زن زیبا و معمولی بود. وی قصد ازدواج با یک شاهزاده را داشت. شاهزاده خشم کاهن را برانگیخته بود، به همین دلیل در روز عروسی آنها، کاهن شیطانی را فراخواند و آن شیطان بریجیتا را دزدید و به او تجاوز کرد. بعد از این ننگ، شاهزاده به دستور شاه ماینوس، بریجیتا را مخفیانه به اقریطس فرستاد تا توسط میناتور درون هزارتوی مرگ کشته شود. میناتور بریجیتا را کشت ولی برانابوس را زنده نگه داشت و مثل پسر خودش پرورش داد. بعد از مدتی تیسوس، میناتور را کشت و برانابوس آواره شد. او سالهای متمادی درون جهان انسان ها و دیموناتا رفت و آمد می کرد و هیچ چیز از دنیا نمی دانست. او پسری ساده و به ظاهر خنگ بود که در دنیا ول می گشت. سرانجام او به ایرلند وارد شد و دراست را پیدا کرد. برانابوس قصد داشت به دیموناتا برگردد برای همین با کاهن همراه شد و به دستور او به قلعه بک رفت و آنها را برای کمک به دراست آورد. برانابوس عاشق بک شده بود و این اولین عشق واقعی زندگیش بود. وقتی بک داخل غار گیر افتاد و کشته شد، برانابوس مدت ها داخل غار ماند و سرانجام به قصد خودکشی خودش را به دریا پرت کرد. موجودات کهن او را نجات دادند و پرورش دادند، تا جایی که مثل یک جوان عاقل می توانست حرف بزند و زندگی کند و به جنگ شیاطین برود. برانابوس متوجه شد که موجودات کهن از زمین رفته اند و فقط یکی از آنها در نیوگرنج ماند و وظیفهٔ نجات دنیا را به برانابوس محول کرد. با رفتن آخرین موجود کهن، برانابوس مأمور نجات دنیا از شر شیاطین شد.
بعد از شکست لرد لاس درون غار، برانابوس به همراه کرنل و گروبز به دیموناتا رفت تا به هویت سایه پی ببرد. بک نیز با درویش در کارشری ویل ماند تا بعد از هزار و ششصد سال محبوس بودن داخل غار، طعم آزادی را بچشد. درویش که از مرگ بیل - ای و تسخیر شدن پیکرش توسط بک، عصبانی بود، رفتاری سرد و خشن با بک در پیش گرفته بود. میرآ به بک گفت که باید با درویش صحبت کند تا او از این رفتار دست بکشد. زمانی که بک و درویش مشغول صحبت کردن هستند، گروهی گرگ نما و تفنگدار به خانهٔ درویش حمله می کنند و کار به حمله قلبی درویش و بستری شدنش داخل بیمارستان می انجامد.
wiki: سایه مرگ
سایه مرگ (فیلم ۲۰۱۰). سایه مرگ ( انگلیسی: Secret Reunion ) فیلمی در ژانر جاسوسی است که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به سونگ کانگ - هو اشاره کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: سایه مرگ (فیلم ۲۰۱۰)