لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
سایه افکندن بر، پنهان کردن، سایه انداختن، سایه افکندن، رد پای کسی را گرفتن
سایه افکندن بر، تاریک کردن، سایه انداختن، تحت الشعاع قرار دادن
سایه انداختن
پوشاندن، تیره کردن، سایه انداختن، سایه افکندن ابر، ابر دار کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سایه انداختن: ظل افگندن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۴ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۲۴ ) .