لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ادب کننده تربیت کننده . ۲ - رام کننده . ۳ - کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار . ۴ - حاکم فرمانروا . یا سایس پنجم رواق . مریخ . ( چه در فلک پنجم است ) .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. رام کننده.
۳. کسی که کار های قوم و جماعتی را از روی عقل و تدبیر اداره کند، کاردان، سیاست مدار.
مترادف ها
طرفدار، پروانه، حاکم، سایس، فرماندار، حکمران
رئیس، خط، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده، سایس، خط کش، حکمران
طرفدار، فرمانروا، سایس، پادشاه، سلطان، شهریار
دیپلمات، سیاستمدار، رجل سیاسی، سیاس، سایس
سیاستمدار، سایس، سیاست باز، اهل سیاست
سیاستمدار، رجل سیاسی، سایس، زمامدار
سایس
پیشنهاد کاربران
اسم پسر بسیار خاص وزیبا
اسم بسیار خاص وزیبا
سایس به معنی پسر باهوش
سایس به معنی پسر باهوش