ساوری

لغت نامه دهخدا

ساوری. [ وَ ] ( ترکی - مغولی ، اِ )تحفه پیشکش و آن مرکب است. ( آنندراج ). انعامی که در ازای خدمت میدهند. ( ناظم الاطباء ) : و ساوری و علوفه و ترغو ترتیب نکرده بودند. ( تاریخ غازان ص 30 ). و درین چند سال... یام و ساوری و ترغو و علوفه و غیره بر هیچ ولایت حوالت نرفته بود. ( تاریخ غازان ص 255 ). پرسیدند که با وجود مخالفت و محاربت سبب ارسال نزل و ساوری چیست. ( حبیب السیر ج 1 ص 349 ). || خدمت و بندگی. || تحیت. || باج و خراج. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ساو شود.

ساوری. [ ] ( اِخ ) نام فیلسوفی از یونان. ( ابن الندیم از اسحاق بن حنین ). و رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 33 - 36 شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - انعامی که در ازای خدمت دهند . ۲ - باج و خراج . ۳ - هدیه .
نام فیلسوفی از یونان

فرهنگ معین

(وَ ) [ تر - مغ . ] (اِ. ) باج و خراج .

فرهنگ عمید

۱. باج وساو که از مردم می گرفتند.
۲. آنچه به رسم هدیه وپیشکش یا در ازای خدمت دریافت می کرده اند.

واژه نامه بختیاریکا

( ساوَری * ) بهده
( ساوَری ) سایبان

پیشنهاد کاربران

بپرس