درزن =سوزن . ودراصل این کلمه :درز زن
آنچه که درز ایجاد می کند و درمیان درز وارد می شود.
سو =سوراخ ریز زن =زننده
ودکردی به شکل سوزان تلفظ می شود . که الف فاعل ساز که آلت هم می سازد و اسم آلت است .
آنچه که درز ایجاد می کند و درمیان درز وارد می شود.
سو =سوراخ ریز زن =زننده
ودکردی به شکل سوزان تلفظ می شود . که الف فاعل ساز که آلت هم می سازد و اسم آلت است .
گوراوی =یعنی جوراب ، درزبان لکی تا ۳۰ سال پیش استفاده می شد .
گوراوی =گیراوی =گیراو=گرآو=جراو وجیراو هم سیر گویش وتلفظ کلمه می باشد .
جوراب =گیرنده ی آب و آنچه که پا را می پوشاند و ازنفوذآب جلوگیری می کند .
گوراوی =گیراوی =گیراو=گرآو=جراو وجیراو هم سیر گویش وتلفظ کلمه می باشد .
جوراب =گیرنده ی آب و آنچه که پا را می پوشاند و ازنفوذآب جلوگیری می کند .
هسان =درزبان لکی به معنای سوهان و وسیله ای مخصوص سابیدن وساییدن وسایل دیگر می باشد. سیر تکاملی کلمه : هرساوانه =هرساوان =هساوان =هسان
کمچه یا کم چه =درزبان لکی این کلمه به معنای قاشق است .
کم چین ه =وسیله ای که مقدارکمی از غذا یا چیز دیگری را برمی دارد وکمچینه ویا کمچین و یا کمچنه ، وبعدها کمچه
کم چین ه =وسیله ای که مقدارکمی از غذا یا چیز دیگری را برمی دارد وکمچینه ویا کمچین و یا کمچنه ، وبعدها کمچه
دهره=دره =به معنا ی وسیله ای که با آن پوست حیوانات را می کندند و چاقو معنا می دهد .
در کلمه ( پوست در ) که همان پسر است .
در =درنده ودره=در =درنده ودریدن . ه=پسوند فاعلی به حساب می آید .
در زننده =وسیله ای که باآن شکم حیوانات را پاره می کردند .
در کلمه ( پوست در ) که همان پسر است .
در =درنده ودره=در =درنده ودریدن . ه=پسوند فاعلی به حساب می آید .
در زننده =وسیله ای که باآن شکم حیوانات را پاره می کردند .
ساورمه =ساب خورده و صاف و صیقلی معنا می دهد .
درفارسی کلمه سیب هم به معنای ساب خورده و پوستی صاف و صیقلی دارد .
ساب خورده
ساوورردمگ =ساو واردمه = ساو ورمه
درفارسی کلمه سیب هم به معنای ساب خورده و پوستی صاف و صیقلی دارد .
ساب خورده
ساوورردمگ =ساو واردمه = ساو ورمه