سانسور

/sAnsur/

مترادف سانسور: تفتیش، کنترل، ممیزی، حذف، قیچی

معنی انگلیسی:
bowdlerization, censorship, blackout, censure

لغت نامه دهخدا

سانسور. ( فرانسوی ، اِ ) ممیزی و تفتیش مطبوعات و مکاتیب و نمایش ها. این کلمه در زبان فارسی با افعال معین چون کردن و شدن و چی نسبت بصور زیر آید: سانسور کردن ، سانسور شدن ، سانسورچی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تفتیش و مراقبت در مطالب کتب جراید فیلمها نمایشنامه ها بوسیله دولت و حذف مطالبی که ضد منافع دولت است .

فرهنگ معین

(نْ ) [ فر. ] (اِ. )کنترل و بازرسی حاکمیت بر فعالیت سیاسی ، اجتماعی و... خاصه فرهنگی ، بررسی (فره ).

فرهنگ عمید

تفتیش و مراقبت از طرف دولت در فیلم ها، نمایشنامه ها، مطالب روزنامه ها، و مطبوعات و حذف برخی مطالب به صلاح دید آن ها پیش از انتشار.

فرهنگستان زبان و ادب

{censorship, censure (fr. )} [عمومی] نظارت دولت بر آثار مکتوب و نمایشی متـ . بررسی 2

دانشنامه آزاد فارسی

سرکوبِ اقتدارگرایانۀ آنچه غیر اخلاقی، بدعت گذارانه، خرابکارانه، افتراآمیز و مخلّ امنیت حکومت یا به شکلی دیگر توهین آمیز تلقی شود. سانسور عموماً در رژیم های توتالیتر و ایدئولوژیک، شدیدتر است. در ۲۱۳پ م،شی هوانگ دی اولین امپراتور سلسلۀ چین فرمان داد تا همۀ کتاب های تاریخ نابود شود تا کسی قادر به انتقاد نباشد. در انگلستان، در دوران خاندان تیودور و استوارت، پادشاه انحصار بر نشر را حق خود اعلام کرد و تا ۱۶۹۵ هرگونه نشری فقط با مجوز امکان پذیر بود. در دوران جنگ نیز معمولاً سانسور بیشتری اعمال می شود و رسانه های گروهی تاحدودی خودسانسوری می کنند. مثلاً در دورۀ جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) که ارتش ایالات متحده دسترسی به میدان جنگ را در کنترل داشت، فقط گزارشگران به خصوصی اجازۀ ورود به صحنۀ جنگ را داشتند و رفت وآمد آن ها نیز محدود بود. به موجب میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، که ایران در ۱۳۵۴ش بدان ملحق شده است، هیچ کس را نمی توان به مناسبت عقایدش مورد مزاحمت و ارعاب قرار داد، و هرکس حق آزادی بیان دارد و این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعۀ اطلاعات و افکار از هر قبیل، بدون توجه به سرحدات، خواه شفاهی یا به صورت نوشته یا چاپ یا به صورت هنری، است. تنها در دو مورد ممکن است به موجب قانون محدودیت های معینی ضرورت یابد که عبارت اند از احترام به حقوق یا حیثیت دیگران؛ حفظ امنیت ملی یا نظم عمومی یا سلامت و یا اخلاق عمومی. طبق اصل نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این ها سبب امتیاز نخواهد بود. اصل ۲۴ نیز نشریات و مطبوعات را در بیان مطالب، تا آن جا که مخل به مبانی اسلامی یا حقوق عمومی نباشند، آزاد دانسته است.

مترادف ها

censorship (اسم)
سانسور، سانسور عقاید

فارسی به عربی

رقابة

پیشنهاد کاربران

♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_censor به معنای بررسی کردنِ رسمیِ ( کتاب، فیلم، ترانه و جُزین، ) و حذف کردنِ بخش هایی از آن که تصور می شود ناپذیرفتنی است.
ا↙️
#بردافتن ( bar. d�f. t. an )
...
[مشاهده متن کامل]

یا:
#برداویدن ( bar. d�v. id. an ) 👈 بَر ( پیشوندِ فعل به معنای کنار ) داو ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ - dav به معنای مالیدن، پاک کردن، زدودن ) - - یدن ( نشانه ی مصدر )
( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ بَردافتن می شود: بَرداو . ( بسنجید با: رفتن —> رَو، شنُفتن —> شِنَو . )
▪️مثال:
۱ - او جذاب ترین بخش های کتاب را بَردافته بود ( سانسور کرده بود، ) و همین نویسنده را سخت عصبانی کرده بود.
۲ - او می گفت که همه جای دنیا خبرها را بر اساسِ منافعِ زورمداران می بَرداوَند ( بَرمی داوند، سانسور می کنند. )
🔺 توجه:
🔹 #censor سانسورچی، ممیز
🔹 #برداوش گر ( بَرداوِش گر )
یا: #برداونده
▪️مثال:
بَرداوَنده ( ممیز ) گفت که فقط برخی از صحنه های خشنِ فیلم را حذف کرده است، نه چیزِ دیگری را.
🔸 #censorship سانسور، ممیزی
🔸 #برداوش
یا: #بردافت
یا: #بردافتمان
▪️مثال:
بَردافتِ ( سانسورِ ) سنگینی به زیانِ صداهای دیگر در کشورشان اعمال می شد.
🔹 #anticensorship
🔹 #پادبردافت ( پادبَردافت )
یا: #پادبرداوش ( پادبَرداوِش )
🔸 #censorial مربوط به ممیز یا ممیزی
🔸 #برداوشی ( بَرداوِشی )
یا: #بردافتی ( بَردافتی )
▪️مثال:
این سنجه های بَردافتی ( مربوط به ممیزی ) بسیار سخت گیرانه است، و دیر یا زود باید تغییر کنند.
🔹 #to_precensor پیش از چاپ یا پخش سانسور کردن
🔹 #پیش بردافتن
🔸 #precensored
🔸 #پیش بردافته
🔹 #uncensored سانسورنشده
🔹 #نابردافته ( نابَردافته )
▪️مثال:
او به دنبالِ کتاب های نابَردافته ی ( سانسورنشده ی ) صادق هدایت می گشت.
🔸 #censored سانسورشده
🔸 #بردافته
▪️مثال:
او فیلمِ بَردافته ی ( سانسورشده ی ) "همشهری کین" را دیده بود که چهل دقیقه از فیلم را نابخردانه بریده بودند.
🔹 هم ریشه های دیگرِ #بردافتن ، #بردافت و #برداوش در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 پاک کردن، زدودن ➖ - dav
سغدی 👈 روفتن ➖ δ'w
سکایی 👈 ستردن، زدودن ➖ - dav
خوارزمی 👈 زدودن ➖ - bδ'w
پارتی 👈 ستردن، زدودن ➖ zdwdn
فارسی 👈 اندودن، زدودن
آسی 👈 مالیدن ➖ dawyn
پشتو 👈 پاک کردن، تمیز کردن ➖ - awl
پورواهندواروپایی 👈 حرکت دادن، لرزاندن ➖ - dheu
🔺 نکته:
۱ - برای دیدنِ فعلی با آوای مشابه، ولی ریشه ی جداگانه، بروید به: #آدافتن ( to affiliate . )
۲ - ممکن است پرسش شود که چرا آدافتن و بَردافتن از یک ریشه نیستند، و اساساً چگونه می توان از ظاهرِ واژه ها این تفاوت را دریافت؟
پاسخ:
این نوع همسانی ها ( در ریشه ها ) در زبان های پُرواژه گریزناپذیرند، و اگر یک زبان بخواهد در فرمِ ریشه ها هم به دنبالِ ناهمسانی و جداگانگی ( تمایز ) باشد امکانِ ساختِ واژه های گوناگون برایش به شدت کاهش می یابد.
مثال در زبانِ انگلیسی:
در دو واژه ی overt و evert ستاکِ اصلی ver است. با این حال، این ستاک در overt از ریشه ی هندواروپاییِ - wer به معنای "پوشاندن" می آید، ولی در evert از ریشه ی هندواروپاییِ - wer به معنای "چرخیدن" می آید.
�������������������� ⏬⏬⏬
@JavidPajin�� 👈�� فرهنگِ ریشه شناختیِ نوواژگانِ همگانی و دانشی

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Censorship
سانسور عملی است برای تغییر، سرکوب یا ممنوعیت گفتار یا نوشتار که برای عموم زیان آور تلقی می شود.
برابر فارسی سانسور میتواند:
"کاستن" باشد
آلازدایی
پست پوشی
زلالگری
نماوا بند
نمابند
پالایگری
آلایگیری
censorship
سانسور
واگُزینی
تخریب کردن، کسی را سیاه کردن، پنهان کردن حقیقت
نهان سازی، سرپوش گذاری، ماست مالی، لاپوشانی! - قایم، مخفی، غیب، محو، ناپدید
مثال: قسمتی از این نمایش سانسور شده است>>> قسمتی از این نمایش ماست مالی ( لاپوشونی ) شده است.

بپرس