سامورا ماچل ( انگلیسی: Samora Machel؛ ۲۹ سپتامبر ۱۹۳۳ – ۱۹ اکتبر ۱۹۸۶ ) یک سیاست مدار اهل موزامبیک بود.
ماچل در روستای مادراگوآ ( چیلمبنه امروزی ) ، استان گازا، موزامبیک، در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد. پدربزرگ او یکی از همکاران فعال گونگونهانا، از رهبران ضد استعمار پرتغال، بود. تحت حاکمیت پرتغال، پدرش، مانند اکثر سیاهپوستان موزامبیکی، با اصطلاح تحقیرآمیز «indígena» ( بومی ) طبقه بندی می شد.
... [مشاهده متن کامل]
او مجبور شد قیمت کمتری را برای محصولات خود نسبت به کشاورزان سفید بپذیرد. مجبور به کشت پنبه، که کاری پرزحمت بود، شد، که زمان را از تولید محصولات غذایی مورد نیاز خانواده اش گرفت. اجازه نداشت علامت خود را بر دامهایش برای جلوگیری از دزدی بزند. با این حال، پدر ماچل یک کشاورز موفق بود که تا سال ۱۹۴۰ چهار گاوآهن و ۴۰۰ راس گاو در تملک خود داشت. ماچل در این دهکده کشاورزی بزرگ شد و در مدرسه ابتدایی میسیونر مذهبی تحصیل کرد. در سال ۱۹۴۲ به مدرسه در شهر زونگوئه در استان گازا فرستاده شد.
ماچل از سال ۱۹۵۴ شروع به تحصیل در رشته پرستاری در پایتخت شهر لورنسو مارکز ( ماپوتو امروزی ) کرد. در دهه ۱۹۵۰، او مشاهده کرد که برخی از زمین های حاصلخیز اطراف جامعه کشاورزی خودی در سواحل رودخانه لیمپوپو توسط دولت استانی تصاحب شده بود و مهاجران سفیدپوست در آنها مستقر شده اند، که طیف گسترده ای از زیرساخت های جدید را برای منطقه ایجاد کرد. مانند بسیاری دیگر از موزامبیکی ها، در نزدیکی مرز جنوبی موزامبیک، برخی از بستگان او برای کار به معادن آفریقای جنوبی، که فرصت های شغلی بیشتری داشت، رفتند. اندکی بعد یکی از برادرانش در یک حادثه معدن کشته شد.
او که قادر به تکمیل آموزش رسمی در بیمارستان میگل بومباردا در لورنسو مارکز نبود، شغلی به عنوان دستیار در همان بیمارستان پیدا کرد و به اندازه کافی درآمد کسب کرد تا تحصیلات خود را در مدرسه شبانه ادامه دهد. او تا زمانی که کشور را ترک کرد و به مبارزات ناسیونالیستی موزامبیک در کشور همسایه تانزانیا پیوست، در بیمارستان کار می کرد.
ماچل جذب آرمان های ضد استعماری شد و فعالیت های سیاسی خود را از بیمارستان میگل بومباردا در لورنسو مارکز آغاز کرد، درآنجا او به این واقعیت اعتراض کرد که پرستاران سیاه پوست کمتر از سفیدپوستانی که همان کار را انجام می دهند، دستمزد می گیرند. زمانی که یک ضد فاشیست سفیدپوست، نماینده داروسازان ژائو فریرا، به او هشدار داد که او توسط پلیس سیاسی پرتغال، PIDE، تحت نظر است. او از مرز عبور کرد و از طریق سوازیلند، آفریقای جنوبی و بوتسوانا به جنبش فره لیمو در دارالسلام پیوست.


ماچل در روستای مادراگوآ ( چیلمبنه امروزی ) ، استان گازا، موزامبیک، در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد. پدربزرگ او یکی از همکاران فعال گونگونهانا، از رهبران ضد استعمار پرتغال، بود. تحت حاکمیت پرتغال، پدرش، مانند اکثر سیاهپوستان موزامبیکی، با اصطلاح تحقیرآمیز «indígena» ( بومی ) طبقه بندی می شد.
... [مشاهده متن کامل]
او مجبور شد قیمت کمتری را برای محصولات خود نسبت به کشاورزان سفید بپذیرد. مجبور به کشت پنبه، که کاری پرزحمت بود، شد، که زمان را از تولید محصولات غذایی مورد نیاز خانواده اش گرفت. اجازه نداشت علامت خود را بر دامهایش برای جلوگیری از دزدی بزند. با این حال، پدر ماچل یک کشاورز موفق بود که تا سال ۱۹۴۰ چهار گاوآهن و ۴۰۰ راس گاو در تملک خود داشت. ماچل در این دهکده کشاورزی بزرگ شد و در مدرسه ابتدایی میسیونر مذهبی تحصیل کرد. در سال ۱۹۴۲ به مدرسه در شهر زونگوئه در استان گازا فرستاده شد.
ماچل از سال ۱۹۵۴ شروع به تحصیل در رشته پرستاری در پایتخت شهر لورنسو مارکز ( ماپوتو امروزی ) کرد. در دهه ۱۹۵۰، او مشاهده کرد که برخی از زمین های حاصلخیز اطراف جامعه کشاورزی خودی در سواحل رودخانه لیمپوپو توسط دولت استانی تصاحب شده بود و مهاجران سفیدپوست در آنها مستقر شده اند، که طیف گسترده ای از زیرساخت های جدید را برای منطقه ایجاد کرد. مانند بسیاری دیگر از موزامبیکی ها، در نزدیکی مرز جنوبی موزامبیک، برخی از بستگان او برای کار به معادن آفریقای جنوبی، که فرصت های شغلی بیشتری داشت، رفتند. اندکی بعد یکی از برادرانش در یک حادثه معدن کشته شد.
او که قادر به تکمیل آموزش رسمی در بیمارستان میگل بومباردا در لورنسو مارکز نبود، شغلی به عنوان دستیار در همان بیمارستان پیدا کرد و به اندازه کافی درآمد کسب کرد تا تحصیلات خود را در مدرسه شبانه ادامه دهد. او تا زمانی که کشور را ترک کرد و به مبارزات ناسیونالیستی موزامبیک در کشور همسایه تانزانیا پیوست، در بیمارستان کار می کرد.
ماچل جذب آرمان های ضد استعماری شد و فعالیت های سیاسی خود را از بیمارستان میگل بومباردا در لورنسو مارکز آغاز کرد، درآنجا او به این واقعیت اعتراض کرد که پرستاران سیاه پوست کمتر از سفیدپوستانی که همان کار را انجام می دهند، دستمزد می گیرند. زمانی که یک ضد فاشیست سفیدپوست، نماینده داروسازان ژائو فریرا، به او هشدار داد که او توسط پلیس سیاسی پرتغال، PIDE، تحت نظر است. او از مرز عبور کرد و از طریق سوازیلند، آفریقای جنوبی و بوتسوانا به جنبش فره لیمو در دارالسلام پیوست.

