سامط

لغت نامه دهخدا

سامط. [ م ِ ]( ع ص ، اِ ) شیر ترش یا شیری که حلاوت تازگی از وی رفته باشد و هنوز مزه نگردانیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || نان بی نمک. ( مهذب الاسماء ). || آب جوشیده آمده که بریان کند چیزی را. الماء المغلی الذی یَسْمطُ الشی ٔ. ( اقرب الموارد ). || آنچه آویخته باشد بریسمانی که پس آن است ، المعلق الشی بحبل خلفه. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس