سالب
/sAleb/
مترادف سالب: سلب کننده، نفی کننده، نافی، رباینده، غارتگر، سالبه
متضاد سالب: موجبه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - رباینده . ۲ - غارت کننده . ۳ - زیان رساننده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برهنه کننده یا پوست کنندۀ چیزی.
مترادف ها
سالب
سالب
سالب، منفی، سلبی، نامثبت، غیر مثبت
سالب، سلبی، ناشی از محرومیت، تحریمی
سالب، کاهنده، کاهشی، تفریقی، دارای علامت تفریق
پیشنهاد کاربران
"ناینده"
ناینده از کارواژه ی [نایستن]
ناینده از کارواژه ی [نایستن]