ساقیی

لغت نامه دهخدا

ساقیی. ( حامص ) عمل ساقی. ساقیگری. شرابداری. پیاله گردانی : غلامی را که خریدندی... سال ششم ساقیی فرمودندی با اسب داری و قدحی از میان درآویختی. ( سیاست نامه چ اقبال ص 130 ). شاهزاده ساقیی میکرد. ( سمک عیار ج 1 ص 60 ). پس گفت من ساقیی میکنم. ( ایضاً ص 61 ).

فرهنگ فارسی

سقایت ساقیگی شرابداری .

پیشنهاد کاربران

بپرس