ساقدوشی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ( ... با کسی یا چیزی ) برآمدن. برابری کردن. برابر بودن. همسنگ بودن. لاف همسری زدن. توازی : ید بیضا به ساعد خوبان ساقدوشی نمی تواند کرد.معصوم کاشی ( از آنندراج ) ( بهارعجم ).