ساغر زدن


مترادف ساغر زدن: ساغر کشیدن، شراب خوردن، شراب نوشیدن، باده گساری کردن، می زدن، باده نوشیدن، باده نوشی کردن

لغت نامه دهخدا

ساغر زدن. [ غ َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) شراب خوردن. ( آنندراج ). ساغر کشیدن. ساغر خوردن. ساغر نوشیدن. بکار آب بودن. جام پیمودن و نوشیدن و خوردن و زدن. ساغر نوشیدن و خوردن و کشیدن. جام و ساغر بر سر کشیدن و بر تارک کشیدن. شراب زدن. دریا کشیدن. دریاها را بر سر کشیدن. خم لبالب زدن. خمخانه کشیدن. خم بر تارک کشیدن. می برداشتن. لب را چشمه خضر ساختن. ( مجموعه مترادفات ) :
کرده هر شب ز آتش حسرت دل ما را کباب
با حریفان دگر تا صبحدم ساغر زده.
هلالی استرآبادی ( دیوان ص 171 ).
آتش گل چون زرشک رنگ او ساغر زند
بوی دودش زخمها بر جام چون مجمر زند.
عبداللطیف خان ( از آنندراج ).
به خشنودی حق در توبه زن
ازو مست شو ساغر توبه زن.
ظهوری ( از آنندراج ).
رجوع به ساغرشود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شراب خوردن

پیشنهاد کاربران

ساغرکشی. [ غ َ ک َ/ ک ِ ] ( حامص مرکب ) ساغر خوردن. ( آنندراج ) ( استینگاس ) . باده کشیدن. جام کشیدن. می کشیدن. ساغر زدن. ساغر نوشیدن. باده پیمودن. باده نوشیدن. باده خوردن. صراحی کشیدن. پیاله زدن. پیاله کشیدن. پیاله نوشیدن. پیمانه زدن. پیمانه کشیدن. شراب زدن. شراب خوردن. شراب نوشیدن. می زدن. می خوردن. می نوشیدن :
...
[مشاهده متن کامل]

گرباده می نگیرم بر من مگیر جانا
من خون خورم نه باده من غم کشم نه ساغر.
خاقانی.
عالم همه جور است بر او رو درکش
خورشیدرخی طلب کن و ساغرکش
گر جور همی بری هم از ساغر بر
ور ناز همی کشی هم از دلبرکش.
رفیع لنبانی.
خیز تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم
خویش را دامن کشان تا دامن صحرا کشیم
کس چرا از دست دنیا ساغر محنت کشد
ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم.
هلالی استرآبادی.
میکشم ساغر بدلتنگی حلالم باد اسیر
گلشنی دارم که زندان می نماید در نظر.
جلال اسیر ( از آنندراج ) .
اگر دشمن کشد ساغر و گر دوست
به طاق ابروی مردانه ٔ اوست.
شانی تکلو.

بپرس