کرده هر شب ز آتش حسرت دل ما را کباب
با حریفان دگر تا صبحدم ساغر زده.
هلالی استرآبادی ( دیوان ص 171 ).
آتش گل چون زرشک رنگ او ساغر زندبوی دودش زخمها بر جام چون مجمر زند.
عبداللطیف خان ( از آنندراج ).
به خشنودی حق در توبه زن ازو مست شو ساغر توبه زن.
ظهوری ( از آنندراج ).
رجوع به ساغرشود.