ساعل

لغت نامه دهخدا

ساعل. [ ع ِ ] ( ع ص ، اِ ) سرفه کننده. ( از شرح قاموس ). || گلو است ، یعنی سرفه کننده. ( شرح قاموس ).حلق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || الفم. ( ذیل اقرب الموارد ). دهان :
علی اثر عجاع لطیف مصیره
یمج لعاع العضرس الجون ساعله
ابن مقبل ( از ذیل اقرب الموارد ).
|| شتر ماده ای است که به او سرفه باشد. ( شرح قاموس ). ناقه که او را سرفه باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سرفه کننده

پیشنهاد کاربران

بپرس