لغت نامه دهخدا
ساعتی. [ ع َ ] ( اِ ) قسمی قفل پرده دار.
ساعتی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) هر چیز منسوب به ساعت.
- ( بمب ساعتی ؛ بمبی است که چنان تنظیم گردد که در ساعت معینی خود بخود منفجر شود.
ساعتی. [ ع َ ] ( اِخ ) محمد. از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری و از مردم آناطولی است. وی بوعظ اشتغال داشت و بعلت طلاقت لسان سخنش مؤثر بود. ولی فعلش باقولش یکی نبود و بعیش و نوش و کثرت اکل مایل بود. اکثر سخنانش هجو و هزل است. ( از قاموس الاعلام ترکی ).
فرهنگ فارسی
محمد از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری
مترادف ها
بی دوام، زود گذر، ساعتی، مربوط به ساعات دعا کتاب دعا
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
لحظاتی یا مدتی