ساعتی

/sA~ati/

معنی انگلیسی:
counted by the hour, horary, horal, hourly, time

لغت نامه دهخدا

ساعتی. [ ع َ ] ( ص نسبی ، ق ) بمیزان ساعت. به نسبت ساعت. بنابه ساعت : آب را در این ده ساعتی میفروشند. گرمابه ها از مشتریان ساعتی پول میگیرند.

ساعتی. [ ع َ ] ( اِ ) قسمی قفل پرده دار.

ساعتی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) هر چیز منسوب به ساعت.
- ( بمب ساعتی ؛ بمبی است که چنان تنظیم گردد که در ساعت معینی خود بخود منفجر شود.

ساعتی. [ ع َ ] ( اِخ ) محمد. از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری و از مردم آناطولی است. وی بوعظ اشتغال داشت و بعلت طلاقت لسان سخنش مؤثر بود. ولی فعلش باقولش یکی نبود و بعیش و نوش و کثرت اکل مایل بود. اکثر سخنانش هجو و هزل است. ( از قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ فارسی

۱ - منسوب به ساعت بنا بساعت : [[ اب را این جا ساعتی میفروشند ]] . ۲ - قسمی قفل پرده دار . یا بمب ساعتی بمبی است که چنان تنظیم شود که در ساعت معین خود به خود منفجر شود .
محمد از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری

مترادف ها

horary (صفت)
بی دوام، زود گذر، ساعتی، مربوط به ساعات دعا کتاب دعا

فارسی به عربی

وقت

پیشنهاد کاربران

بپرس