ساطع کردن


مترادف ساطع کردن: تاباندن، پرتو افکندن، پراکندن، منتشر کردن

برابر پارسی: افشاندن، برافشاندن

معنی انگلیسی:
emblazon, emit, exude, irradiate, shed

مترادف ها

stream (فعل)
جاری شدن، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن

پیشنهاد کاربران

برافشاندن.
افشاندن.
پرتوافکندن.
تابیدن.
تاباندن.
ساطعیدن.
ساطعاندن.

بپرس