سازگاری های ضدشکار ( به انگلیسی: Anti - predation adaptations ) و سازگاری های ضدشکارگر[ ۱] ( به انگلیسی: Anti - predator adaptations ) ، سازوکارهایی هستند که از طریق فرگشت ایجاد شده اند و به جانوران طعمه در مبارزه مداوم با شکارگران کمک می کنند. در سرتاسر قلمرو جانوران، سازگاری هایی برای هر مرحله از این مبارزه، یعنی پرهیز از شناسایی شدن، جلوگیری از مورد حمله قرار گرفتن، تشخیص شکارگر و پرهیز از گرفتار شدن و مبارزه برای خورده نشدن، فرگشت یافته است.
نخستین خط دفاعی عبارت است از پرهیز از این که جانوران شکارگر آنها را شناسایی کند. این کار از طریق سازوکارهایی مانند همرنگی ( استتار ) ، تقلید، انتخاب ناهمگونی، زندگی در زیر زمین، یا شب زی بودن صورت می پذیرد. از سوی دیگر، جانوران طعمه ممکن است شکارگر را از شکار منصرف کنند، مثلاً با وانمود کردن به داشتنِ دفاعی قوی در رنگ هشدار، تقلید از جانورانی که دارای چنین دفاعی هستند، گیج کردن مهاجم، علامت دادن به شکارگر که تعقیب طعمه ارزشی ندارد، انحراف حواس با استفاده از ساختارهای دفاعی مانند خارها یا زندگی گروهی. اعضای گروه ها با وجود افزایش آشکار بودن یک گروه، از طریق بهبود هوشیاری، سردرگمی شکارگر و افزایش احتمال حمله شکارگر به افراد دیگر، خود را کمتر در معرض خطر شکار قرار می دهند.
برخی از طعمه ها، توانایی ترساندن شکارگر را، چه به روش شیمیایی و چه به روش دفاع گروهی، یا با دفع مواد آزاردهنده دارند. برخی از جانوران نیز توانایی رهایی سریع با فرار یا مانور فوق العاده را دارند. در نهایت، برخی گونه ها زمانی که گیر می افتند، می توانند حتی با خودبُریِ بخش های خاصی از بدنشان فرار کنند؛ مثلاً خرچنگ ها می توانند پنجه شان را قطع کنند و مارمولک ها می توانند دم خود را بیندازند تا حواس شکارگران را آن قدر پرت کند که به طعمه اجازه فرار بدهد.
ارسطو ( حدود ۳۵۰ سال پیش از میلاد ) مشاهدات خود را از رفتار ضدشکار سرپایان از جمله استفاده از جوهر برای پرت کردن حواس، استتار و علامت دادن را در کتاب تاریخ حیوانات ثبت کرده است. [ ۲]
در سال ۱۹۴۰، هیو بی. کات یک مطالعه جامع دربارهٔ استتار، تقلید و رنگ هشدار به نام رنگ آمیزی سازگاری در جانوران نوشت. [ ۳]
در سدهٔ بیست ویکم، سازگاری با زندگی در شهر به طور قابل توجهی واکنش های ضدشکار جانورانی مانند موش و کبوتر را کاهش داده است. تغییرهای مشابهی در جانوران اسیر و اهلی دیده می شود. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنخستین خط دفاعی عبارت است از پرهیز از این که جانوران شکارگر آنها را شناسایی کند. این کار از طریق سازوکارهایی مانند همرنگی ( استتار ) ، تقلید، انتخاب ناهمگونی، زندگی در زیر زمین، یا شب زی بودن صورت می پذیرد. از سوی دیگر، جانوران طعمه ممکن است شکارگر را از شکار منصرف کنند، مثلاً با وانمود کردن به داشتنِ دفاعی قوی در رنگ هشدار، تقلید از جانورانی که دارای چنین دفاعی هستند، گیج کردن مهاجم، علامت دادن به شکارگر که تعقیب طعمه ارزشی ندارد، انحراف حواس با استفاده از ساختارهای دفاعی مانند خارها یا زندگی گروهی. اعضای گروه ها با وجود افزایش آشکار بودن یک گروه، از طریق بهبود هوشیاری، سردرگمی شکارگر و افزایش احتمال حمله شکارگر به افراد دیگر، خود را کمتر در معرض خطر شکار قرار می دهند.
برخی از طعمه ها، توانایی ترساندن شکارگر را، چه به روش شیمیایی و چه به روش دفاع گروهی، یا با دفع مواد آزاردهنده دارند. برخی از جانوران نیز توانایی رهایی سریع با فرار یا مانور فوق العاده را دارند. در نهایت، برخی گونه ها زمانی که گیر می افتند، می توانند حتی با خودبُریِ بخش های خاصی از بدنشان فرار کنند؛ مثلاً خرچنگ ها می توانند پنجه شان را قطع کنند و مارمولک ها می توانند دم خود را بیندازند تا حواس شکارگران را آن قدر پرت کند که به طعمه اجازه فرار بدهد.
ارسطو ( حدود ۳۵۰ سال پیش از میلاد ) مشاهدات خود را از رفتار ضدشکار سرپایان از جمله استفاده از جوهر برای پرت کردن حواس، استتار و علامت دادن را در کتاب تاریخ حیوانات ثبت کرده است. [ ۲]
در سال ۱۹۴۰، هیو بی. کات یک مطالعه جامع دربارهٔ استتار، تقلید و رنگ هشدار به نام رنگ آمیزی سازگاری در جانوران نوشت. [ ۳]
در سدهٔ بیست ویکم، سازگاری با زندگی در شهر به طور قابل توجهی واکنش های ضدشکار جانورانی مانند موش و کبوتر را کاهش داده است. تغییرهای مشابهی در جانوران اسیر و اهلی دیده می شود. [ ۴]
wiki: سازگاری ضدشکار