سازواری
/sAzvAri/
مترادف سازواری: توافق، سازگاری، موافقت، هم آوازی، همدلی
متضاد سازواری: ناسازواری، ناهمدلی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- سازواری دادن ؛ ایلاف. ( ترجمان القرآن ). تألیف. ائتلاف.
- سازواری کردن با دیگری ؛ مطاوعة. ( منتهی الارب ).
- سازواری کردن میان دو چیز ؛ التئام. ( منتهی الارب ). رجوع به ساختن و سازگاری شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
شایستگی، سازگاری، سازواری، برازندگی، درخورد بودن
سازگاری، وفق پذیری، قابلیت توافق و سازش، سازواری
سازگاری، سازواری
سازگاری، سازواری، گوارایی
سازواری، سالم و بی خطر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سازگاری و موافق هم بودن