به ساز جهان برد سازندگی
نوائی نزد جز نوازندگی.
نظامی.
|| سازواری. سازگاری. هم آهنگی : و میان ایشان [ میان عناصر، خدای تبارک و تعالی ] صلحی کرد تا مدتی ، و سازندگی و سازگاری پدید آورد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || کارگری و کارسازی. || اثرکنندگی. ( ناظم الاطباء ). || اجرای برنامه ای از موسیقی. ( استینگاس ). رجوع به ساختن شود.