ساز و سامان.[ زُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و رسم. ساز و آئین. ساز و پیرایه. راه و رسم. رسم و راه : پس برای عمره کردن سوی تنعیم آمده هم برآن آئین که حج را ساز و سامان دیده اند.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 101 ).رجوع به سازشود.