ساز دیگر گرفتن ؛ شیوه دیگر در پیش گرفتن. تصمیم دیگر گرفتن. آهنگ بکاری دیگر کردن. ساز دیگر نهادن :
چو این کرده شد ساز دیگر گرفت
یکی چاره ای ساخت نو، ای شگفت.
فردوسی.
بگفت این و خود ساز دیگر گرفت
نگه کن کنون تا بمانی شگفت.
فردوسی.
چو این کرده شد ساز دیگر گرفت
یکی چاره ای ساخت نو، ای شگفت.
فردوسی.
بگفت این و خود ساز دیگر گرفت
نگه کن کنون تا بمانی شگفت.
فردوسی.