ساروی

/sAravi/

لغت نامه دهخدا

ساروی. [ رَ وی ] ( ص نسبی ) منسوب به ساری. سروی. ساری . رجوع به ساری شود.

فرهنگ معین

(رَ ) (ص نسب . ) ۱ - متعلق به شهر ساری در مازندران . ۲ - اهل ساری .

فرهنگ عمید

از مردم ساری.

دانشنامه آزاد فارسی

سارَوی
از گویش های مرکزی مازندرانی رایج در ساری. مصوت های ساروی عبارت اند از a, e, i, o, u و مصوت های مرکب u، ay و ou. در ساروی همچون فارسی 23 صامت وجود دارد. اسم و صفت در ساروی روی هجای پایانی تکیه می پذیرند. صامت d در آخر و نیز در ترکیب مرز دوهجا حذف می شود، مانند belen «بلند». نیز صامت های k و m و t پایانی حذف می شوند، مانند das «دست». -ab تبدیل به -u می شود. مصدر فعلی از ستاک گذشته ساخته می شود، xord- «خوردن». شماری از واژگان ساروی: davessi «بقچه، بسته»، jul «گود، ژرف» و se «سیب».
50010800

پیشنهاد کاربران

یعنی نفس باد
معنی ساروی به گویش کردی کرمانجی یعنی از سگ فراری
هدیه
منسوب به ساری

بپرس