ساروخواجه
لغت نامه دهخدا
آنم که حزین و خسته تن می آیم
جان بسته به تار پیرهن می آیم
مانند غباری که بپیچد برباد
پیچیده به آه خویشتن می آیم.
می نهادم رخت رحلت دوش بر دوش صبا
سویت ای عمر رضاگردسترس میداشتم.
رجوع به عالم آرای عباسی چ امیرکبیرص 758 و 953 و 991 و 760 تا 776 شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید