خونشان کرد به خم اندرو پوشید سرش
پس به ساروج بیندود همه بام و درش.
منوچهری ( دیوان چ 1 دبیرسیاقی ص 131 ).
ز کندن چو گشتندمردان ستوه
پدید آمد از خاک جائی چو کوه
یکی خانه ای کرده از پخته خشت
به ساروج کرده بسان بهشت.
( شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2147 ).
رجوع به چارو، سارو و صاروج شود.