سارم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
واژه ( سارم ) واژه ای پارسی است.
در برگه 55 با جُستار ( ساری ) چنین آمده است
واژه ( ساری ) واژه ای پارسی است.
ساری از ریشه ( سر ) و به معنی سرای و مرکز فرماندهی است.
در اوستا واژه های ( سائیری ) و ( سارِم ) به معنی ( سرور ) و ( رییس ) آمده اند که مانند شهر ساری از ریشه ( سر ) هستند.
... [مشاهده متن کامل]
نام شهر اسرم در شرق ساری نیز از همین ریشه ( سر ) و به معنی مرکز فرماندهی است.
واژه ( ساری ) یا ( سرای ) را در نام سرای وان ( سارایوو ) پایتخت کشور بوسنی نیز می بینیم.
پَسگشت ( =Reference ) : برگه�55 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
در برگه 55 با جُستار ( ساری ) چنین آمده است
واژه ( ساری ) واژه ای پارسی است.
ساری از ریشه ( سر ) و به معنی سرای و مرکز فرماندهی است.
در اوستا واژه های ( سائیری ) و ( سارِم ) به معنی ( سرور ) و ( رییس ) آمده اند که مانند شهر ساری از ریشه ( سر ) هستند.
... [مشاهده متن کامل]
نام شهر اسرم در شرق ساری نیز از همین ریشه ( سر ) و به معنی مرکز فرماندهی است.
واژه ( ساری ) یا ( سرای ) را در نام سرای وان ( سارایوو ) پایتخت کشور بوسنی نیز می بینیم.
پَسگشت ( =Reference ) : برگه�55 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .