سارم

لغت نامه دهخدا

سارم. ( اِخ ) دهی است از دهستان وردیمه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری ، واقع در 41 هزارگزی شمال کیاسر. کوهستانی. هوای آن معتدل ، مرطوب ، آب آن از چشمه و زارمرود، و محصول آن غلات و برنج و لبنیات و عسل است. 105 تن سکنه دارد که به زراعت و اندکی به گله داری مشغول اند. از صنایع دستی محلی بافتن شال و کرباس میان زنان آن معمول است. راه مالرو دارد. کنار رودخانه زارمرود برنجکاری دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان وردیمه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری

فرهنگستان زبان و ادب

{RBS} [مدیریت-مدیریت پروژه] ← ساختار ریزِ منابع

پیشنهاد کاربران

واژه ( سارم ) واژه ای پارسی است.
در برگه 55 با جُستار ( ساری ) چنین آمده است
واژه ( ساری ) واژه ای پارسی است.
ساری از ریشه ( سر ) و به معنی سرای و مرکز فرماندهی است.
در اوستا واژه های ( سائیری ) و ( سارِم ) به معنی ( سرور ) و ( رییس ) آمده اند که مانند شهر ساری از ریشه ( سر ) هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

نام شهر اسرم در شرق ساری نیز از همین ریشه ( سر ) و به معنی مرکز فرماندهی است.
واژه ( ساری ) یا ( سرای ) را در نام سرای وان ( سارایوو ) پایتخت کشور بوسنی نیز می بینیم.
پَسگشت ( =Reference ) : برگه�55 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .

سارم

بپرس