سارغ

/sAroq/

لغت نامه دهخدا

سارغ. [ رَ ] ( ترکی ، اِ ) در ترکی نام گلی است زردرنگ. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

سارغ. [ رَ / رِ ] ( اِ ) چادرشب. سفره. بقچه. ( فرهنگ گیلکی ) ( فرهنگ لارستانی ). رجوع به سارخ ، سارغ ، سارق ، ساروغ ، ساروق شود.

سارغ. [ رِ ] ( ع ص ) خورنده خوشه انگور با بن. ( منتهی الارب ). || در بیت زیر ظاهراً بمعنی اعم نوشنده آمده است :
گردان برهر نوبری گل سارغ از مل ساغری
وان مل محک هرزری با گل محاکا داشته.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 398 ).

سارغ. ( اِخ ) ( ... شرابدار ) بهنگامی که عبدالرزاق پسر بزرگ خواجه احمدحسن میمندی بقلعت نندنه موقوف بود کوتوالی آن قلعه را داشت و چون با عبدالرزاق بمهر رفتار کرده بود بعد از وزارت احمد حسن نواخت و خلعت یافت. رجوع به تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 149 و 150 شود.

فرهنگ فارسی

سارخ، بغچه، دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند
۱ - خورنده خوشه انگور با بن . ۲ - نوشنده .
بهنگامی که عبدالرزاق پسر بزرگ خواجه احمد حسن میمندی بقلعت نندنه موقوف بود

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - خورندة خوشة انگور با بن . ۲ - در فارسی : نوشنده .
(رُ یا رِ ) (اِ. ) نک ساروق .

فرهنگ عمید

دستمال بزرگ که در آن چیزی ببندند، بقچه.

پیشنهاد کاربران

سارِغ: سفره پارچه ای. دستار خوان. بساط پارچه ای نان.
مارال در کار بستن گِرده های نان ساج میان سارغ بود. ، ( کلیدر ج۸ص ۲۲۶۷ )
سارُغ/ s�r�gh : سفره، پارچه ای که مربع که نان، رخت و . . . درآن ببندند.
مانند: شیدا، سارغ نانش را به شانه بسته بود . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
سارق/ saregh : پارچه ای بزرگ چار گوش رنگی که لباس را در آن نهند یا سوارکاران بر روی زین اندازند تا زین عرق نکند و بعد از پیاده شدن زین را در آن پیچند، که به آن سارق زین گویند.
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ کیان
فرهنگ و واژه نامه لکی
کریم کیانی کولیوند
سارغ/ سارخ / sāregh / sārex :
۱ - بقچه ی لباس آنچه در آن پارچه بپیچند.
۲ - قنداق بچه، پارچه ای که در آن نوزاد را بپیچند.
در آذربایجان بیشتر ( ( سارخ ) ) گویند. در بیشتر لهجه های محلی ایران به گونه های ( ( سارغ ) ) ، ( ( سارخ ) ) ، و ( ( سارق ) ) به کار می رود .
فرهنگ واژگان آذری
تالیف: فیروز منصوری
سارخ/ sārəx : بقچه، از واژه ی ترکی سارماق به معنی پیچیدن گرفته شده است.
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر:جهانگیر نصری اشرافی
سارق : بوخچه، پریسکه، بقچه
فرهنگ
کردی - فارسی
هه ژار
انتشارات سروش

در گویش مردم مهاباد اصفهان واڑه سارق یا سارغ که با ضم "ر" تلفظ می شود به معنای دستمالگونه بزرگی ( که از بقچه، بزرگتر و از چادرشب، کوچکتر است. ) می باشد که معمولا برای انتقال یونجه و علف ( و مواردی شبیه این ها ) که از باغ ها یا دشت ها چیده شده اند، مورد استفاده قرار می گیرد.

بپرس