سارِغ: سفره پارچه ای. دستار خوان. بساط پارچه ای نان.
مارال در کار بستن گِرده های نان ساج میان سارغ بود. ، ( کلیدر ج۸ص ۲۲۶۷ )
سارُغ/ s�r�gh : سفره، پارچه ای که مربع که نان، رخت و . . . درآن ببندند.
مانند: شیدا، سارغ نانش را به شانه بسته بود . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
سارق/ saregh : پارچه ای بزرگ چار گوش رنگی که لباس را در آن نهند یا سوارکاران بر روی زین اندازند تا زین عرق نکند و بعد از پیاده شدن زین را در آن پیچند، که به آن سارق زین گویند.
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ کیان
فرهنگ و واژه نامه لکی
کریم کیانی کولیوند
سارغ/ سارخ / sāregh / sārex :
۱ - بقچه ی لباس آنچه در آن پارچه بپیچند.
۲ - قنداق بچه، پارچه ای که در آن نوزاد را بپیچند.
در آذربایجان بیشتر ( ( سارخ ) ) گویند. در بیشتر لهجه های محلی ایران به گونه های ( ( سارغ ) ) ، ( ( سارخ ) ) ، و ( ( سارق ) ) به کار می رود .
فرهنگ واژگان آذری
تالیف: فیروز منصوری
سارخ/ sārəx : بقچه، از واژه ی ترکی سارماق به معنی پیچیدن گرفته شده است.
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر:جهانگیر نصری اشرافی
سارق : بوخچه، پریسکه، بقچه
فرهنگ
کردی - فارسی
هه ژار
انتشارات سروش
در گویش مردم مهاباد اصفهان واڑه سارق یا سارغ که با ضم "ر" تلفظ می شود به معنای دستمالگونه بزرگی ( که از بقچه، بزرگتر و از چادرشب، کوچکتر است. ) می باشد که معمولا برای انتقال یونجه و علف ( و مواردی شبیه این ها ) که از باغ ها یا دشت ها چیده شده اند، مورد استفاده قرار می گیرد.