سارحه

لغت نامه دهخدا

( سارحة ) سارحة. [ رِ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) ستور چرنده. سارح. ماشیة. رجوع به سارح شود. گویند: ما له سارحة و لارائحة. یعنی نیست او را چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). نیست او را ستور که بامداد برود و شبانگاه درآید. ( مهذب الاسماء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس