ساربان کاروان حسینی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
روایت شده است: یکی از شتربانان کاروان حسینی پس از شهادت امام، به طمع برداشتن بند زیر جامه آن حضرت، دوباره به مقتل آن امام بازگشت و آن حضرت را سربریده و خونین یافت.
دست برد تا آن بند را بردارد که دست امام برآمد و بر دست او زد و مانع شد. کاردی درآورد و انگشت یا دست حضرت را برید تا آن بند را برگیرد. امام دست چپ را برآورد، دست چپ را هم برید.
این شخص، بعدا چهره اش سیاه شد و در راه مکه فریاد برمی آورد که: «ایها الناس! دلونی علی اولاد محمد». نام او را «بریدة بن وائل » گفته اند.
این قضیه به صورت های دیگر هم در برخی کتب نقل شده است، از جمله درباره کسی به نام ابحر بن کعب که لباس از تن آن حضرت درآورد و او را عریان نهاد. بعدا دستانش مثل دو چوب خشک، خشکید. اما نمی توان به صحت آنها اطمینان یافت.
در نقل ها، گاهی قضیه انگشت و انگشتر هم آمده است و این که، بجدل بن سلیم انگشت را با انگشتر قطع کرد و انگشتر را به غارت برد.
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

پیشنهاد کاربران

بپرس