ساده دلی. [ دَ / دِ دِ ] ( حامص مرکب ) ساده دل بودن. ساده بودن. سلیم دلی. صاف صادقی. مقابل عیاری : عجب از قیصرم آید که بدان ساده دلی است کو، ز مسعود پراندیشه و غوغا نشود.منوچهری.خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست خبری از بر آن دلبر عیار بیار.حافظ.|| نادانی. ( شرفنامه منیری ). بی عقلی. خفیف عقل بودن. ابلهی. احمقی.
simplicity (اسم)سادگی، فروتنی، ساده لوحی، بی الایشی، ساده دلی، بسیطیnaivety (اسم)سادگی، ساده لوحی، بی ریایی، ساده دلیsimple-heartedness (اسم)ساده لوحی، ساده دلی