سادم

لغت نامه دهخدا

سادم. [ دِ ] ( ع ص ) پشیمان. ( مهذب الاسماء ) ( قطر المحیط ). اندوهگین و پشیمان. ( شرح قاموس ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). پشیمان و غمگین. ( شمس اللغات ). || اندوهگین و خشمناک. ( شرح قاموس ) ( اقرب الموارد ). || متغیر العقل من الغم. الحزین الذی لا یطبق ذهاباً ولا مجیئاً. ( تاج العروس ).

فرهنگ فارسی

پشیمان

فرهنگ عمید

اندوهگین، پشیمان.

پیشنهاد کاربران

بپرس