ساختگی
/sAxtegi/
مترادف ساختگی: تصنعی، جعلی، غیرواقعی، دروغین، کاذب، مجعول، مصنوعی
متضاد ساختگی: طبیعی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (حاصل مصدر ) [قدیمی] آمادگی و آراستگی.
جدول کلمات
مترادف ها
ساختگی، ریاکاری
ساختگی، تقلید، فریب دهنده، جعل
تحریف، ساختگی، تزویر
ساختگی، بدلی، تقلید، چیز تقلیدی
سند، ساختگی، جعل اسناد، سند جعلی، امضاء سازی
ساختگی
ساختگی، کلاه گیس، متن اضافی، زیور اضافی
ساختگی
غلط، نا درست، ساختگی، غیر موثق
غلط، نا درست، ساختگی، غیر موثق
مصنوعی، ساختگی، تقلبی، بزک کرده
ساختگی، افسانهای
مصنوعی، ساختگی، صوری، دروغی، وانمود کننده، بهانه کننده، غیر طبیعی
مصنوعی، ساختگی، صوری، دروغی، وانمود کننده، بهانه کننده، غیر طبیعی
جعلی، ساختگی، دارای اعتبار مشکوک
ساختگی، افسانهای
ساختگی
خیالی، جعلی، ساختگی، موهوم
قلابی، جعلی، ساختگی
مصنوعی، ساختگی، عملی، ساخته، بدلی، عاریه
غلط، مصنوعی، قلابی، نا درست، ساختگی، بدل، دروغگو، کاذبانه
مصنوعی، ساختگی، تصنعی
ساختگی، دروغ، کاذب
ساختگی، دروغ، کاذب
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ساختگی وغیر اصل =قلابی، واهی، جعلی، دروغین،
واهی
پرنمایش . [ پ ُ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] ( ص مرکب ) با ظاهری فریبنده : همه آزمایش همه پرنمایش همه پردرایش چو گرگ طرازی ( ؟ ) . ( از تاریخ بیهقی ) .
جعلی