ساخْتْگری (constructivism)
ساخْتْگری
ساخْتْگری
ساخْتْگری
جنبشی در هنر انتزاعیکه حدود ۱۹۱۴ در روسیه پا گرفت، و بعدها در هنر غرب تأثیر بسزایی گذاشت. ساختگری معمولاً بر استفاده از مصالح صنعتی همچون شیشه، فولاد، و پلاستیک، در آرایش های کاملاً مشخص دلالت دارد؛ اما تعریف دقیق آن دشوار است، زیرا مفهوم آن برحسب زمان و مکان تغییر یافته است. بعضی از مورّخانِ هنر، بین ساختگری روسی و ساختگری پراکنده تر اروپایی (یا بین المللی) تمایز قائلند. ولادیمیر تاتلینبنیادگذار ساختگری بود، که درپی بازدید از پاریس در ۱۹۱۴، خلق ساختارهای برجسته کاری شدۀ کوچک با مصالح قراضه، ازجمله قطعات چوب و سیم را آغاز کرد. این آثار از مجسمه های پابلو پیکاسوتأثیر داشتند، که تاتلین در پاریس با او ملاقات کرده بود. پیکاسو رویکرد نوینی را در مجسمه سازی ابداع کرد، و به جای استفاده از دو روش متعارف کنده کاریو شکل دهی، آثار سه بعدی را از اتصال سادۀ مصالح مختلف به یکدیگر پدید می آورد؛ همین رویکرد، هستۀ مرکزی ساختگری را تشکیل داد. انقلاب روسیهدر ۱۹۱۷، شور و اشتیاق بسیار به ماشین آلات و فنّاوری را در سراسر کشور در پی داشت؛ مردم شوروی امیدوار بودند از این طریق بتوانند جامعۀ بهتری بسازند. در چنین شرایطی، بهره گیری تاتلین از مصالح صنعتی، به تقلید مشتاقانۀ سایر هنرمندان انجامید. برخی از آنان نقاشی و مجسمه سازیِ متعارف را خاصِ نخبگان، و زوال پذیر می پنداشتند. ساختگری در ابتدا با سیاست های شوروی پیوند نزدیکی داشت، و طرح تاتلین با عنوان یادمان بین الملل سومـ برج مارپیچ غول آسا (بین برج ایفلو برج کج پیزا) ـ قرار بود در مرکز مسکو، و به منزلۀ بزرگ ترین نماد حکومت جدید، ساخته شود. برج تاتلین هرگز ساخته نشد، اما در ۱۹۲۰ تاتلین مُدلی از آن را به نمایش گذاشت؛ این یادمان، برجسته ترین نمونۀ ساختگری شوروی شمرده می شود. در سایر حوزه های عملی، ازجمله طراحیِ پارچه، سفالگری، و صحنه آرایی تئاتر، نیز از طرح های ساختگری استفاده شد. حدود ۱۹۲۵ اصطلاح ساختگری به هر گونه اثر انتزاعی زاویه دار اطلاق می شد. بعضی از هنرمندان شوروی از به کارگیری مصالح جدید استقبال کردند، اما در برابر این نظر مقاومت کردند که همۀ هنرها باید آشکارا کاربرد اجتماعی داشته باشند. از آن میان نائوم گابو و آنتوان پفسنر، دو برادر، که به ترتیب، در ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ روسیه را ترک کردند، در گسترش اندیشه های ساختگری در اروپای غربی و امریکا نقش مهمی داشتند. اصطلاح ساختگری چنان به گستردگی به کار رفته است که گاه با هر نوع انتزاع هندسی، همچون کمینه گرایی (← کمینه گرایی) و نقاشی کنارهِ بارز (خطبر)، مترادف انگاشته می شود. ساختگری در غرب تنوع و تداوم یافت، اما در شوروی در دهۀ ۱۹۳۰، با اِعمال رئالیسم سوسیالیستی به منزلۀ یگانه نوع هنریِ قابل قبول در زمان حکومت استالین، ناگهان ازبین رفت.
ساخْتْگری
ساخْتْگری
ساخْتْگری
جنبشی در هنر انتزاعیکه حدود ۱۹۱۴ در روسیه پا گرفت، و بعدها در هنر غرب تأثیر بسزایی گذاشت. ساختگری معمولاً بر استفاده از مصالح صنعتی همچون شیشه، فولاد، و پلاستیک، در آرایش های کاملاً مشخص دلالت دارد؛ اما تعریف دقیق آن دشوار است، زیرا مفهوم آن برحسب زمان و مکان تغییر یافته است. بعضی از مورّخانِ هنر، بین ساختگری روسی و ساختگری پراکنده تر اروپایی (یا بین المللی) تمایز قائلند. ولادیمیر تاتلینبنیادگذار ساختگری بود، که درپی بازدید از پاریس در ۱۹۱۴، خلق ساختارهای برجسته کاری شدۀ کوچک با مصالح قراضه، ازجمله قطعات چوب و سیم را آغاز کرد. این آثار از مجسمه های پابلو پیکاسوتأثیر داشتند، که تاتلین در پاریس با او ملاقات کرده بود. پیکاسو رویکرد نوینی را در مجسمه سازی ابداع کرد، و به جای استفاده از دو روش متعارف کنده کاریو شکل دهی، آثار سه بعدی را از اتصال سادۀ مصالح مختلف به یکدیگر پدید می آورد؛ همین رویکرد، هستۀ مرکزی ساختگری را تشکیل داد. انقلاب روسیهدر ۱۹۱۷، شور و اشتیاق بسیار به ماشین آلات و فنّاوری را در سراسر کشور در پی داشت؛ مردم شوروی امیدوار بودند از این طریق بتوانند جامعۀ بهتری بسازند. در چنین شرایطی، بهره گیری تاتلین از مصالح صنعتی، به تقلید مشتاقانۀ سایر هنرمندان انجامید. برخی از آنان نقاشی و مجسمه سازیِ متعارف را خاصِ نخبگان، و زوال پذیر می پنداشتند. ساختگری در ابتدا با سیاست های شوروی پیوند نزدیکی داشت، و طرح تاتلین با عنوان یادمان بین الملل سومـ برج مارپیچ غول آسا (بین برج ایفلو برج کج پیزا) ـ قرار بود در مرکز مسکو، و به منزلۀ بزرگ ترین نماد حکومت جدید، ساخته شود. برج تاتلین هرگز ساخته نشد، اما در ۱۹۲۰ تاتلین مُدلی از آن را به نمایش گذاشت؛ این یادمان، برجسته ترین نمونۀ ساختگری شوروی شمرده می شود. در سایر حوزه های عملی، ازجمله طراحیِ پارچه، سفالگری، و صحنه آرایی تئاتر، نیز از طرح های ساختگری استفاده شد. حدود ۱۹۲۵ اصطلاح ساختگری به هر گونه اثر انتزاعی زاویه دار اطلاق می شد. بعضی از هنرمندان شوروی از به کارگیری مصالح جدید استقبال کردند، اما در برابر این نظر مقاومت کردند که همۀ هنرها باید آشکارا کاربرد اجتماعی داشته باشند. از آن میان نائوم گابو و آنتوان پفسنر، دو برادر، که به ترتیب، در ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ روسیه را ترک کردند، در گسترش اندیشه های ساختگری در اروپای غربی و امریکا نقش مهمی داشتند. اصطلاح ساختگری چنان به گستردگی به کار رفته است که گاه با هر نوع انتزاع هندسی، همچون کمینه گرایی (← کمینه گرایی) و نقاشی کنارهِ بارز (خطبر)، مترادف انگاشته می شود. ساختگری در غرب تنوع و تداوم یافت، اما در شوروی در دهۀ ۱۹۳۰، با اِعمال رئالیسم سوسیالیستی به منزلۀ یگانه نوع هنریِ قابل قبول در زمان حکومت استالین، ناگهان ازبین رفت.
wikijoo: ساختگری