ساخت گرایی
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ساخت گرایی (روان شناسی). ساخت گرایی یا روان شناسی محتوایی (content psychology) با تاسیس آزمایشگاه روان شناسی تجربی به وسیله ویلهم وونت (Wilhelm Wundt) آلمانی، در سال ۱۸۷۹، به عنوان نخستین مکتب روان شناختی مطرح گردید. روان شناسان آمریکایی، وونت را پیشگام و تیچنر (Titchener) انگلیسی را که در آمریکا به فعالیت علمی اشتغال داشت و سخن گوی این نظام بود مؤسس مکتب ساخت گرایی معرفی می کنند.
تیچنر، روان شناسی را علم مطالعه ذهن دانسته و منظورش از ذهن همان احساس، آگاهی و تجربه هشیار بود. وی می گفت: کلیه علوم موضوع واحدی (جنبه ای از تجربه انسان) را مطالعه می کنند. اما هر کدام با جنبه خاصی از آن سروکار دارند. مثلا موضوع روان شناسی، تجربه یک انسان تجربه کننده است از آن چه مشاهده می کند و می نگرد. هم چنین تیچنر بر این باور بود: هدف اولیه یک روان شناس ساختاری، این است که ساختار ذهن را تجزیه و تحلیل کرده و اجزای تشکیل دهنده یک رویداد ذهنی و روانی را به دست آورد. وی در ادامه چنین می گفت: کار یک روان شناس آزمایشی، نوعی کالبدشکافی یک موجود زنده است، اما کالبدشکافی ای که نتایجی ساختاری می دهد نه کنشی. او ابتدا نظریه خود را در قالب سه سوال "چه چیز" "چگونه" و "چرا" مطرح کرد. منظور از سوال اول این بود که ذهن چیست و ساختار آن کدام دست؟ و سوال دوم به دنبال چگونگی ترکیب رویدادهای ذهنی با همدیگر می باشد و در سوال آخر به دنبال علت این پدیدهای روانی بوده که از نظر او همان سیستم مغزی و شرایط فیزیولوژیک بود.
مفاهیم
از جمله مفاهیمی که ساخت گرایان، بحث قابل ملاحظه ای در مورد آن کرده اند می توان به مفاهیمی همچون توجه، ادراک، تداعی، نظریه بافت معنی، هیجان، نظریه اندریافت و مساله ذهن – بدن (توازی) اشاره کرد که هر یک از این مفاهیم در سایر مکاتب روان شناسی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
لاندین، رابرت، نظریه ها و نظام های روان شناسی، یحیی محمدی، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ اول، ص۹۰.
تیچنر و وونت، درون نگری (Introspection) و آزمایش گری را روش های مطالعه علم روان شناسی می دانستند. به گفته تیچنر، تنها راه تحقیق در هر علم، مشاهده پدیده هایی است که موضوع آن علم را تشکیل می دهند؛ روشی که از فیزیک و فیزیولوژی تاثیر پذیرفته بود لکن به جای نگاه به شیء خارجی آن گونه که در فیزیک انجام می شود، به فرد توجه می شود آن هم به وسیله گزارش هایی که شرکت کننده در آزمایش از حالات درونی خود می دهد.البته این نکته را هم باید دانست که آزمودنی ها باید در زمینه درون نگری کاملا ورزیده و دارای مهارتی بالا باشند تا بتوانند مشاهدات درونی خود را بدون هرگونه خطا یا پیش داوری و با حالتی عادی گزارش بدهند.مثلا اگر شخصی گلی را بو می کند باید توضیح بدهد از بوییدن این گل در درون او چه احساسی به وجود آمده است، چنین کسی درون نگری انجام داده است. وونت معتقد بود که برای روشن شدن دقیق هر تجربه درونی باید لااقل ده هزار گزارش از آن تجربه به وسیله افراد آگاه به روان شناسی جمع آوری شود.
کریمی، یوسف، تاریخچه و مکاتب روان شناسی، تهران، نشر پیام نور، ۱۳۸۵، چاپ هفتم، ص۶۴.
...
تیچنر، روان شناسی را علم مطالعه ذهن دانسته و منظورش از ذهن همان احساس، آگاهی و تجربه هشیار بود. وی می گفت: کلیه علوم موضوع واحدی (جنبه ای از تجربه انسان) را مطالعه می کنند. اما هر کدام با جنبه خاصی از آن سروکار دارند. مثلا موضوع روان شناسی، تجربه یک انسان تجربه کننده است از آن چه مشاهده می کند و می نگرد. هم چنین تیچنر بر این باور بود: هدف اولیه یک روان شناس ساختاری، این است که ساختار ذهن را تجزیه و تحلیل کرده و اجزای تشکیل دهنده یک رویداد ذهنی و روانی را به دست آورد. وی در ادامه چنین می گفت: کار یک روان شناس آزمایشی، نوعی کالبدشکافی یک موجود زنده است، اما کالبدشکافی ای که نتایجی ساختاری می دهد نه کنشی. او ابتدا نظریه خود را در قالب سه سوال "چه چیز" "چگونه" و "چرا" مطرح کرد. منظور از سوال اول این بود که ذهن چیست و ساختار آن کدام دست؟ و سوال دوم به دنبال چگونگی ترکیب رویدادهای ذهنی با همدیگر می باشد و در سوال آخر به دنبال علت این پدیدهای روانی بوده که از نظر او همان سیستم مغزی و شرایط فیزیولوژیک بود.
مفاهیم
از جمله مفاهیمی که ساخت گرایان، بحث قابل ملاحظه ای در مورد آن کرده اند می توان به مفاهیمی همچون توجه، ادراک، تداعی، نظریه بافت معنی، هیجان، نظریه اندریافت و مساله ذهن – بدن (توازی) اشاره کرد که هر یک از این مفاهیم در سایر مکاتب روان شناسی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
لاندین، رابرت، نظریه ها و نظام های روان شناسی، یحیی محمدی، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ اول، ص۹۰.
تیچنر و وونت، درون نگری (Introspection) و آزمایش گری را روش های مطالعه علم روان شناسی می دانستند. به گفته تیچنر، تنها راه تحقیق در هر علم، مشاهده پدیده هایی است که موضوع آن علم را تشکیل می دهند؛ روشی که از فیزیک و فیزیولوژی تاثیر پذیرفته بود لکن به جای نگاه به شیء خارجی آن گونه که در فیزیک انجام می شود، به فرد توجه می شود آن هم به وسیله گزارش هایی که شرکت کننده در آزمایش از حالات درونی خود می دهد.البته این نکته را هم باید دانست که آزمودنی ها باید در زمینه درون نگری کاملا ورزیده و دارای مهارتی بالا باشند تا بتوانند مشاهدات درونی خود را بدون هرگونه خطا یا پیش داوری و با حالتی عادی گزارش بدهند.مثلا اگر شخصی گلی را بو می کند باید توضیح بدهد از بوییدن این گل در درون او چه احساسی به وجود آمده است، چنین کسی درون نگری انجام داده است. وونت معتقد بود که برای روشن شدن دقیق هر تجربه درونی باید لااقل ده هزار گزارش از آن تجربه به وسیله افراد آگاه به روان شناسی جمع آوری شود.
کریمی، یوسف، تاریخچه و مکاتب روان شناسی، تهران، نشر پیام نور، ۱۳۸۵، چاپ هفتم، ص۶۴.
...
wikifeqh: روان شناسی_محتوایی
دانشنامه عمومی
ساخت گرایی (معماری). ساخت گرایی یا کانستراکتیویسم ( به انگلیسی: Constructivism ) شیوه ای از معماری مدرن است که در اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۲۰ میلادی و اوایل دهه ۳۰ شکوفا شد. در این شیوه، بر نمایاندن و برجسته کردن شکل های هندسی و انتزاعی و خطوط رابط و اجزای سازنده تأکید می شود.
ساخت گرایی جنبشی است که پس از سال ۱۹۱۷ در مسکو، نخست در زمینهٔ مجسمه سازی، پاگرفت، و در معماری کاربرد گسترده ای یافت. در این جنبش، تأثیرگذاری ساخت اساس طراحی ساختمان بود و بر قطعات کارکردی ماشین تأکید خاصی می شد. مشهورترین نمونهٔ آن پروژهٔ تاتلین به یادبود انترناسیونال سوم در مسکو ( ۱۹۲۰ ) است.
این سبک معماری فناوری پیشرفته و مهندسی را با اهداف آشکار کمونیسم اجتماعی ترکیب نموده است. اگر چه بعدها به چندین شاخه رقیب تقسیم شد، اما این جنبش مولد بسیاری از پروژه های پیشگام بود و البته در سال ۱۹۳۲ محبوبیت خود را از دست داد. گرچه اثرات آن در تحولات بعدی در معماری مشخص شده اند.
ساخت گرایی جنبشی است که پس از سال ۱۹۱۷ در مسکو، نخست در زمینهٔ مجسمه سازی، پاگرفت، و در معماری کاربرد گسترده ای یافت. در این جنبش، تأثیرگذاری ساخت اساس طراحی ساختمان بود و بر قطعات کارکردی ماشین تأکید خاصی می شد. مشهورترین نمونهٔ آن پروژهٔ تاتلین به یادبود انترناسیونال سوم در مسکو ( ۱۹۲۰ ) است.
این سبک معماری فناوری پیشرفته و مهندسی را با اهداف آشکار کمونیسم اجتماعی ترکیب نموده است. اگر چه بعدها به چندین شاخه رقیب تقسیم شد، اما این جنبش مولد بسیاری از پروژه های پیشگام بود و البته در سال ۱۹۳۲ محبوبیت خود را از دست داد. گرچه اثرات آن در تحولات بعدی در معماری مشخص شده اند.
wiki: ساخت گرایی (معماری)
ساخت گرایی (نظریه یادگیری). ساخت گرایی یکی از نظریه های یادگیری است که براساس آن، فرد دانش را می سازد و تولید آن، فرایندی مستمر است که تجربه انفراد افراد از جهان را سازمان می بخشد. ادوارد تیچنر در دانشگاه کرنل مکتب ساخت گرایی را به وجود اورد. ارنست ون گلاسرزفلد یکی از پایه گذاران این نظریه است. [ ۱] [ ۲] ساخت گرایی دیدگاهی فلسفی در رابطه با ماهیت دانستن ( nature of knowing ) است و به طور مشخص یک دیدگاه شناخت شناسانه یا معرفت شناسانه ( epistemological ) را نشان می دهد. یکی از برجسته ترین نظریه پردازان ساخت گرایی ژان پیاژه نام دارد. او خود را یک شناخت شناس ژنتیکی می داند. وی در مطالعات خود در پی آن بود که دریابد انسان ها چگونه از راه کنش متقابل بین تجربه ها و باورهای خود به شناخت دست پیدا می کنند. [ ۳] بدین معنا که جوهر دانش را نمی توان از کسی به دیگری انتقال داد، بلکه باید از روش جستجو و اکتشاف بدان رسید. ساختارگرایان بر این باورند که انسان نمی تواند مفهوم جدید و ناشناحته ای را بیاموزد، مگر آنکه بتواند آن را با دانش پیشین خود که در ذهن دارد و از تجربیات واقعی او بدست آمده پیوند دهد. نظریه ساخت گرایی شامل شاخه ها و دیدگاه های متفاوتی می شود، اما آنچه که همه این دیدگاه ها را با هم پیوند می دهد این است که «یادگیری» فرآیندی فعالانه و خاص ذهن هر فرد بوده و افراد با ساختن روابط ذهنی میان مفاهیم و تصورات از یک سو و اطلاعات و تجربیات به دست آمده از دنیای واقعی خارج از ذهن از سوی دیگر دنیای معانی ذهنی خود را می سازند. طی چند دههٔ گذشته، عبارت ساخت گرایی نقش مهمی در متون آموزشی داشته است. اگرچه آموزگارها در رابطه با کلیت این نظریه با یکدیگر موافقند، اما تفسیرها، رویکردها و دیدگاه های بسیار متفاوتی در آموزش و یادگیری ساخت گرایانه دارند.
هرچند این نظریه در شکل امروزی خود تا حدودی نوپا ست، اما دارای ریشه های تاریخی ژرفی است. این نظریه، در هستهٔ خود، به نحوهٔ ساخت ادراک توسط فرد می پردازد. دیالکتیک سقراطی نمونه ای از این روش است، و هدف سقراط از گفتگوها و مباحثه های خود رسیدن به حقیقت از راه مطرح کردن مقدمات ساده، به چالش کشیدن باورها و اندیشه های طرف مقابل و بیان کردن اشتباهات و تناقض های فکری او و اصلاح آن ها بود. ایمانوئل کانت ( ۱۷۲۴–۱۸۰۴ ) با بهره گیری از این دیدگاه فهمید که آنچه فرد از محرک ها ( stimuli ) استنباط می کند، ادراک او از جهان پیرامونش را شکل می دهد. در آغاز قرن بیستم، جان دیویی آموزش از راهِ کار با ادراک فعلی دانش آموزها را با در نظر گرفتن علاقه مندی ها و باورهای قبلی آن ها پیشنهاد کرد. سپس پیاژه درون سازی ( assimilation ) ( کوشش برای فهم یک چیز جدید از طریق جای دادن آن در درون چیزهایی که از قبل در ذهن خود داریم ) و برون سازی ( accommodation ) ( فرایند تغییر ساختارهای شناختی پیشین به گونه ای که با آنچه درک می شود متناسب شود ) را به عنوان روش های ساخت ادراک بر پایهٔ دانسته های پیشین معرفی کرد. از دیدگاه پیاژه بازی های کودکان و اکتشاف های کودکانهٔ آن ها بسیار پر اهمیت هستند. وی با ارائهٔ مبنای علمی، بازی را یک بخش مهم و ضروری در رشد شناختی ( cognitive development ) کودکان و دانش آموزان معرفی می کند. امروزه از این دیدگاه در زمینه های مختلف استفاده می شود برای نمونه می توان به موزهٔ تاریخ طبیعی لندن اشاره کرد که در آن بازدیدکنندگان را تشویق می کنند تا با استفاده از برخی ابزار اکتشاف تاریخ طبیعی مراحل اکتشاف و انجام آزمایش های علمی را تجربه کنند. تئوری ساخت گرایی از تفکرات ویگوتسکی ( ۱۸۹۶–۱۹۳۴ ) نیز بهره برد. به کمک او بود که آگاهی از کنش های فردی و میان فردی و همچنین عناصر تاریخی فرهنگی مؤثر بر یادگیری افزایش پیدا کرد. [ ۴] برای آشنایی بیشتر با این نظریه توصیه می شود شناخت شناسی ساخت گرا را نیز مطالعه کنید.
هرچند این نظریه در شکل امروزی خود تا حدودی نوپا ست، اما دارای ریشه های تاریخی ژرفی است. این نظریه، در هستهٔ خود، به نحوهٔ ساخت ادراک توسط فرد می پردازد. دیالکتیک سقراطی نمونه ای از این روش است، و هدف سقراط از گفتگوها و مباحثه های خود رسیدن به حقیقت از راه مطرح کردن مقدمات ساده، به چالش کشیدن باورها و اندیشه های طرف مقابل و بیان کردن اشتباهات و تناقض های فکری او و اصلاح آن ها بود. ایمانوئل کانت ( ۱۷۲۴–۱۸۰۴ ) با بهره گیری از این دیدگاه فهمید که آنچه فرد از محرک ها ( stimuli ) استنباط می کند، ادراک او از جهان پیرامونش را شکل می دهد. در آغاز قرن بیستم، جان دیویی آموزش از راهِ کار با ادراک فعلی دانش آموزها را با در نظر گرفتن علاقه مندی ها و باورهای قبلی آن ها پیشنهاد کرد. سپس پیاژه درون سازی ( assimilation ) ( کوشش برای فهم یک چیز جدید از طریق جای دادن آن در درون چیزهایی که از قبل در ذهن خود داریم ) و برون سازی ( accommodation ) ( فرایند تغییر ساختارهای شناختی پیشین به گونه ای که با آنچه درک می شود متناسب شود ) را به عنوان روش های ساخت ادراک بر پایهٔ دانسته های پیشین معرفی کرد. از دیدگاه پیاژه بازی های کودکان و اکتشاف های کودکانهٔ آن ها بسیار پر اهمیت هستند. وی با ارائهٔ مبنای علمی، بازی را یک بخش مهم و ضروری در رشد شناختی ( cognitive development ) کودکان و دانش آموزان معرفی می کند. امروزه از این دیدگاه در زمینه های مختلف استفاده می شود برای نمونه می توان به موزهٔ تاریخ طبیعی لندن اشاره کرد که در آن بازدیدکنندگان را تشویق می کنند تا با استفاده از برخی ابزار اکتشاف تاریخ طبیعی مراحل اکتشاف و انجام آزمایش های علمی را تجربه کنند. تئوری ساخت گرایی از تفکرات ویگوتسکی ( ۱۸۹۶–۱۹۳۴ ) نیز بهره برد. به کمک او بود که آگاهی از کنش های فردی و میان فردی و همچنین عناصر تاریخی فرهنگی مؤثر بر یادگیری افزایش پیدا کرد. [ ۴] برای آشنایی بیشتر با این نظریه توصیه می شود شناخت شناسی ساخت گرا را نیز مطالعه کنید.
ساخت گرایی (هنر). کانستراکتیویسم یا ساخت گرایی، یک جنبش فرهنگی ( هنری ) که از سال ۱۹۱۳ به بعد در روسیه با ردّ ایده هنر برای هنر و در دفاع از ایده استفاده از هنر در راه رسیدن به اهداف اجتماعی، توسط ولادیمیر تاتلین شکل گرفت و تا حدود سال ۱۹۳۴ ادامه پیدا کرد. [ ۱]
از دید هنرمند کانستراکتیویست، هنر ناگزیر کارکردی اجتماعی دارد. هنر، برخلاف بیشتر دیدگاه های سده نوزدهم، نه موضوع تأمل عارفانه است و نه سرچشمه حقیقتی متعالی. هنرمند پیشگو نیست که چیزی به او الهام شده باشد؛ بلکه صنعت کاری ماهر است که از ماده خامی که رسانه در اختیار او می گذارد برای خلق کار هنری استفاده می کند. چه بسا هنرمندان را با مهندسان مقایسه می کردند که ابزار و رویکردی عقلانی و حتی علمی به کار می گیرند. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاز دید هنرمند کانستراکتیویست، هنر ناگزیر کارکردی اجتماعی دارد. هنر، برخلاف بیشتر دیدگاه های سده نوزدهم، نه موضوع تأمل عارفانه است و نه سرچشمه حقیقتی متعالی. هنرمند پیشگو نیست که چیزی به او الهام شده باشد؛ بلکه صنعت کاری ماهر است که از ماده خامی که رسانه در اختیار او می گذارد برای خلق کار هنری استفاده می کند. چه بسا هنرمندان را با مهندسان مقایسه می کردند که ابزار و رویکردی عقلانی و حتی علمی به کار می گیرند. [ ۲]
wiki: ساخت گرایی (هنر)
اصطلاحات و ضرب المثل ها
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید