ساتلمش
لغت نامه دهخدا
ساتلمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِخ ) ستلمش. از سرکردگان امیر قرایوسف ترکمان قره قویونلو است که بفرمان آن امیر و بهمراه چندتن دیگر بسال 813 هَ. ق. سلطان احمد جلایر را در بغداد بخبه هلاک کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 578 شود.
ساتلمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِخ ) ( امیر... ) ستلمش. بیگ بن عبداﷲ مولای از سرکردگان قزغن سردار الوس جغتای و ماوراء النهر است که بسال 752 هَ. ق. برای جنگ با معزالدین حسین ( 732 - 771 ) از امرای کرت به هرات لشکر کشید. بسال 759 که امیر ستلمش حاکم قهستان بود با محمد خواجه ایردی حاکم اندخود و شبرغان متحد شد و با هم روی به هرات نهادند. در آن هنگام شیخ محمود نامی در جنابذ اقامت داشت و بشید و زرق ستلمش بیک را مرید و معتقد خود ساخته بود. ستلمش هنگام عزیمت نزد شیخ فریبکار رفت و مشورت کرد محمود گفت در این جنگ دوازده هزار مرد سبزپوش از لشکر غیب بمدد تو خواهم فرستاد. ستلمش در خواف بامیر محمد خواجه پیوست و بعضی از قلاع خواف و باخرز را تسخیر کردند. معزالدین حسین بمحض اطلاع از عزیمت ایشان بمقابله شتافت و در صحرای زره بآنان رسید. در آغاز کار ستلمش و محمد خواجه شمشیرها کشیدند و در میدان تاختند ولی دو تیر بر مقتل آن دو خورد و در ساعت بخاک هلاک افتادند. ( نقل به اختصار از حبیب السیر چ خیام صص 380 - 384 ).
ساتلمش. [ ت ِ م ِ ] ( اِخ ) ( امیر... ) از سرکردگان الوس جغتای است که بسال 667 هَ. ق. از جانب شاهزاده براق مأمور جنگ با شمس الدین کرت و فتح هرات شد، رجوع به تاریخنامه هرات ص 311 شود.بیشتر بخوانید ...
پیشنهاد کاربران
فروخته شد. معنی صاتیلمیش است.