سات

لغت نامه دهخدا

سات. ( اِ ) خوابیدن و خواب کردن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). خواب و خوابیدگی. ( ناظم الاطباء ).

سات. [ سات ت ] ( ع اِ ) سته و ست ، و اصل آن سدس بوده ، و سین به ت بدل شده و دال در آن ادغام گردیده است. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب در ماده س ت ت ).

فرهنگ فارسی

سته و ست واصل ان سدسد بوده

گویش مازنی

/saat/ سالم – درست - پابرجا ۳چابک

پیشنهاد کاربران

سات در تورکی یعنی بفروش
از ساتماق یعنی فروختن
در کوردی به معنای لحظه می باشد.
گاهی سات به چم صفحه می آید، ( از استاد احمد کسروی )
ساتSat - بمعنیِ هستیِ جاودان ( ازلی و ابدی ) . یکی از سه ویژگیِ سات – چیت – آناندا یا سکوت سرور انگیزِ درونی. چیزی در ما که هرگز نمی میرد.
ب معنای می نوری و مستی و در مستی پرواز کردن. ( واژه پهلوی در دوره ساسانیان )

بپرس