سابیدن


مترادف سابیدن: ساییدن، سودن، کوبیدن، نرم کردن، سوهان زدن، صیقلی کردن، زدودن، پاک کردن، جلا دادن، صیقل دادن، براق کردن

لغت نامه دهخدا

سابیدن. [ دَ ] ( مص ) در تداول عوام بجای ساییدن. رجوع به ساییدن شود: کاسبی کاه سابی است.

فرهنگ فارسی

ساویدن، ساییدن، سودن، ساییده، سوده، کوبیده
( صفت ) در خور سابیدن ساییدنی .

فرهنگ معین

(دَ ) (مص مر. ) (عا. ) نک ساییدن .

فرهنگ عمید

= ساییدن: به بالا ستاره بساید همی / تنش را زمین برگراید همی (فردوسی: ۲/۱۷۶ حاشیه ).

فرهنگستان زبان و ادب

{flatting down, rubbing down} [مهندسی بسپار علوم و فنّاورى رنگ] کشیدن کاغذ سنبادۀ نرم خشک یا تر بر سطح مادۀ پوششی خشک برای نرم و صاف کردن سطح

مترادف ها

grind (فعل)
خرد کردن، ساییدن، اذیت کردن، کوبیدن، سابیدن، سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اسیاب شدن

chafe (فعل)
ساییدن، خون کسی را بجوش اوردن، بوسیله اصطکاک گرم کردن، اوقات تلخی کردن به، خراشیدن، به هیجان اوردن، سابیدن

grate (فعل)
ساییدن، ازردن، حبس کردن، رنده کردن، سابیدن، بزور ستاندن، با شبکه مجهز کردن، شبکه دار کردن، صدای خشن در اوردن

wear off (فعل)
سابیدن، پاک شدن، تدریجا تحلیل رفتن، فرسوده و از بین رفته شدن

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی سابیدن از ریشه ی واژه ی ساییدن فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

سابیدنسابیدنسابیدنسابیدن
سییرماق
سابیدن!
اصلا شباهت هم باشه
چه تضمینی هست که ترکی اینو از فارسی نگرفته باشه؟
تازگیا هم که یه زبان شناس تورک فرمود ۴۰درصد واژگان ترکی استانبولی ریشه فارسی دارن😉
این واژه سابیدن در لغت نامه دهخدا پارسی گفت شده است واژه صابون یا سابون در لغت نامه دهخدا گفت شده از ریشه ی سابیدن است .
squash

بپرس