سابقی


معنی انگلیسی:
old-time

لغت نامه دهخدا

سابقی. [ ب ِ ] ( اِخ ) طایفه ای است از طوایف بلوچستان مرکزی یا ناحیه بمپور، و مرکب از 200 خانوار است. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 199 ).

سابقی. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( رباط... ) در بیضای فارس بوده و منسوب است به سابق شوهر خواهر اتابک زنگی بن مودود ( 557 - 571 ) که در ابتدای فرمانروائی زنگی بر ضد او قیام کرد و در جنگ با او مغلوب و مقتول گردید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 560 شود.

فرهنگ فارسی

طایفه ایست از طوایف بلوچستان مرکزی (ناحیه بمپور ) و آن مرکب از ۲٠٠ خانوار است .
در بیضای فارس بوده و منسوب است به سابق شوهر خواهر اتابک زنگی بن مودود

مترادف ها

former (صفت)
پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو

previous (صفت)
پیشین، قبلی، مقدم، جلوتر، سابقی، اسبقی

old (صفت)
مسن، سالخورده، پیر، سالار، قدیمی، کهنه، باستانی، گذشته، پارینه، دیرینه، عتیق، سابق، فرسوده، سابقی، زر، کهن سال، کهنه کار، پیرانه

فارسی به عربی

سابق , قدیم

پیشنهاد کاربران

بپرس