لغت نامه دهخدا
سابقی. [ ب ِ ] ( اِخ ) ( رباط... ) در بیضای فارس بوده و منسوب است به سابق شوهر خواهر اتابک زنگی بن مودود ( 557 - 571 ) که در ابتدای فرمانروائی زنگی بر ضد او قیام کرد و در جنگ با او مغلوب و مقتول گردید. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 560 شود.
فرهنگ فارسی
در بیضای فارس بوده و منسوب است به سابق شوهر خواهر اتابک زنگی بن مودود
مترادف ها
پیشین، قبل، قبلی، پیشی، سابق، جلوی، سابقی، دارای انتای مربع، در جلو
پیشین، قبلی، مقدم، جلوتر، سابقی، اسبقی
مسن، سالخورده، پیر، سالار، قدیمی، کهنه، باستانی، گذشته، پارینه، دیرینه، عتیق، سابق، فرسوده، سابقی، زر، کهن سال، کهنه کار، پیرانه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سابقی. طوایفی بزرگ است که اکثرادرجنوب کرمان وبم ونرماشیرسکونت دارندوجمعیت اندکی درنیکشهروبمپوروسرخس ورودان وبقیه شهرهاساکن هستند همچنین جدآنهاصابق نامی بوده