سابقه سالار. [ ب ِ ق َ / ق ِ ] ( اِ مرکب ) سرلشکر. ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( شمس اللغات ). پیشرو لشکر بزرگ کاروان نظامی. ( فرهنگ خطی کتابخانه مؤلف ). مقدمه و امیر کاروان وپیشرو قافله. ( شمس اللغات ). امیر کاروان. ( شرفنامه ٔمنیری ). قافله باشی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). سردار.( غیاث اللغات ). کاروان سالار. قافله سالار. || سرآغاز. اول الاولین. ( گنجینه گنجوی ) :
سابقه سالار جهان قدم
مرسله پیوند گلوی قلم.نظامی ( مخزن الاسرار ص 2 ).
سابقه سالار. [ ب ِ ق َ / ق ِ ] ( اِخ ) کنایه از حضرت رسالت . ( برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ ناظم الاطباء ) ( شعوری ) ( مؤید الفضلا ) ( فرهنگ خطی کتابخانه مؤلف لغت نامه ).