سابقه دار

/sAbeqedAr/

مترادف سابقه دار: باسابقه، بدسابقه، پیشینه دار، مجرم، پرونده دار

متضاد سابقه دار: خوش سابقه

برابر پارسی: پیشینه دار

معنی انگلیسی:
chronic, confirmed, old, inveterate, having(long)service

لغت نامه دهخدا

سابقه دار. [ ب ِ ق َ / ق ِ ] ( نف مرکب ) دارای پیشینه. دارای سابقه نیک یابد. با سابقه. آنکه بواسطه ممارست بسیار در شغلی یا کاری در کار خود مهارتی یافته است.

فرهنگ فارسی

( صفت ) با سابقه ( چه در کارهای خوب و چه بد ) : مجرمین کار کشته و سابقه دار .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (اِفا. ) ۱ - باسابقه . ۲ - دارای پیشینه نیک یا بد.

فرهنگ عمید

دارای سابقۀ خوب یا بد، با سابقه، پیشینه دار.

پیشنهاد کاربران

دارای پیشینه نیک یا بد
دارای تجربه و سابقه در انجام کاری

بپرس