سابغه

لغت نامه دهخدا

( سابغة ) سابغة. [ ب ِ غ َ ] ( ع ص ) تأنیث سابغ. رجوع به سابغ شود. || زره فراخ. ( صحاح ) ( منتهی الارب ) ( ترجمه صحاح ). زره تمام. ( ترجمان القرآن ) :
و سابغة تغشی البنان کانها
أضاة بضحضاح من الماء ظاهر.
( تاج العروس ).
|| مطرة سابغة؛ باران دراز و ممتد. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( شرح قاموس ). || لثة سابغة؛ بن دندان زشت. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). و این معنی مجازی است. ( تاج العروس ). گوشت بن دندانی است زشت. ( شرح قاموس ).

فرهنگ فارسی

تانیث سابغ

پیشنهاد کاربران

بپرس