سابع
مترادف سابع: هفتم، هفتمین، هفتمی
لغت نامه دهخدا
سابع. [ ب ِ ] ( ع ص ) هفتم. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). السابع من العدد بین السادس والثامن. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). ج ، سَبَعَه و سابعون. || هفت تو کننده. هفت لا کننده. سبع الحبل ؛ حبله علی سبع قوی فهو سابع. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
هفتم، هفتمین
( صفت ) هفتم هفتمین : فلک سابع .
فرهنگ معین
(بِ ) [ ع . ] (ص . ) هفتم ، هفتمین .