سائمه

لغت نامه دهخدا

سائمه. [ ءِ م َ ] ( ع ص ) تأنیث سائم. رجوع به سائم شود. || و مراد بسائمه آن است که در گیاه زاری که همه مسلمانان در آن یکسان بوند چریده باشند چه اگر ایشان را از خاصه مال خود علف داده باشند زکوة در آن واجب نبود هر چند که به نصاب رسند. ( تاریخ قم ص 17 ). || رمه گوسفند. ( دهّار ).

فرهنگ فارسی

۱ - مونث سایم . ۲ - چارپایانی که در گیاه زاری که همه مسلمانان در آن شریک باشند چریده باشند . ۳ - رمه گوسفند .

فرهنگ عمید

گاو، گوسفند، اسب، و شتر که خود در بیابان بچرند و علف بخورند، و اگر بیشتر سال را سائمه باشند با شرایط نصاب باید زکات آن ها داده شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به شتر، گاو یا گوسفند چرنده از چراگاه در طول سال سائمه می گویند.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۴۴.
...

پیشنهاد کاربران

زن روزه دار، میشه �صائمه�.
نه سائمه!
زن روزه دار
زن باایمان
یعنی خورشید نورانی
سائمه به معنی زن روزه دار هست

بپرس