زیچک

لغت نامه دهخدا

زیچک. [ چ َ ] ( اِ ) زیجک. ( ناظم الاطباء ).همان زونج مرقوم ، یعنی روده گوسفند که خشک کنند و بریان سازند. ( رشیدی ). روده گوسفند باشد که با برنج و گوشت و دیگر مصالح پر کرده خشک سازند و در زمستان به وقت حاجت می پزند و بخورند. ( جهانگیری ) ( از برهان ) ( از غیاث ). همان روده گوسفند که آن را خشک کرده وبریان کنند و بخورند و به چندین تبدیل و تحریف و تصحیف بیان کرده اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). قیاس شود با زویچ و زویش. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
کیپا و شیردان شده در خوان فراخ و تنگ
سختو و زیچک آمده بریان فراخ و تنگ.
بسحاق اطعمه ( از جهانگیری ).
|| روده بره شیرخواره که آن را پاک کرده در هم پیچیده بر سیخ کباب کنند. ( غیاث ).بعضی گویند روده بره شیرخواره است که آن را پاکیزه کنند و در هم پیچند مانند نارنجی و چندی از آن را بر سیخ کشند و کباب کنند و آن را بریان فقرا خوانند.( برهان ). رجوع به زیجک و زونج و زویخ شود.

فرهنگ عمید

= زویج

پیشنهاد کاربران

بپرس