زیور کشی

لغت نامه دهخدا

زیورکشی. [ زی وَ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) زیور بستن. زیور و زینت به خود کشیدن :
عروسان به زیورکشی خو کنند
سرو فرق را نغز و نیکو کنند.
نظامی.
رجوع به زیور و ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

زیور بستن زیور و زینت بخود کشیدن

پیشنهاد کاربران

زیور آلات به خود بستن
عروسان به زیور کشی خو کنند
سر و فرق را نغز و نیکو کنند
✏ �نظامی�